تصمیم درست
سلام من دختری ۳۱ ساله هستم مجرد فوق لیسانس از ۱۸ سالگی کار کردم و الان ۶ ماهه بیکار شدم
خودمو به راحتی در خونه سرگرم میکنم و زبان میخونم
اما والدینم مداوم برام برنامه میریزن و اصلا اجازه نمیدن من چند ساعتی برای خودم باشم.رابطمباهاشون خیلی خوبه اما تا میگم میخوام تنها باشم شروع میکنن به اینکه تو با ما بهت خوش نمیگذره تو اصلا نمیخوای با ما باشی و ….
بحث دوم بحث سفر هست که وقتی میرن شمال به زور و اصرار میخوان منو ببرن در صورتی که من خیلی از اقلیم اونجا خوشم نمیاد
درضمن والدین گرامی برای سفر کانادا و … حتی تا ۴۰ روز هم منو تنها گذاشتن
در کل بهم عذاب وجدان وارد میکنن که ما میمیریم و چون با ما نبودی پشیمون میشی درصورتی که من مداوم تو خونم !
چیکار کنم با این عذاب وجدان کنار بیام
سلام به شما دوست عزیز
اینکه شما می خواهید رضایت والدین را داشته باشید قابل درک می باشد اما شما به سنی رسیده اید که می توانید در مورد یک سری موضوعات مانند سفر تصمیم گیری داشته باشید و بهتر است سعی کنید که اگر این امکان برایتان وجود ندارد در احترام و بیان اینکه بودن با آنها برایتان لذت بخش می باشد اما می خواهید در این تایم کار دیگری را انجام بدهید مسیر و دیدگاه خودتان را بیان کنید .
احترام به والدین به معنای مخالفت نکردن و نداشتن دیدگاه متفاوت با آنها نمی باشد بلکه نیاز است هردوی شما درک کنید که شماها در کنار اینکه می توانید رابطه خوبی با یکدیگر داشته باشید می توانید دیدگاهای متفاوتی را در مورد موضوعات مختلف نیز تجربه کنید .
بهتر است از سرزنش کردن خودتان بخاطر داشتن یک سری تمایلات متفاوت خوداری کنید .
با سلام خدمت شما
دوست عزیز احساس شما در مورد شرایطی که مطرح کردید تحت فشار قرار دادن آنها کاملا قابل درک است.
شاید اگر کمی بیشتر درباره انسان و انگیزه رفتارهایش و اصولی که در این زمینه وجود دارد بدانید، بهتر بتوانید تشخیص دهید که چه کاری را باید انجام دهید و چه مواردی صرفا مانع هستند و بهتر آنها را نادیده گرفت.
اساسا تمام انسانها نیازهایی دارند که از صبح تا شب در جهت نیازهای خودشان رفتار می کنند و کاملا هم طبیعی است و باید به همین گونه باشد چون هر کسی خودش مسئول رسیدگی به نیازها و خواسته های خودش است.
خواسته ها در واقع همان شکل و شیوه برآوردن نیازهای اساسی مانند تعلق خاطر و آزادی و غیره هستند که در بین افراد مشترک است اما خواسته ها در افراد مختلف متفاوت است.
حالا گاهی افراد برای خواسته های خودشان دست به کنترلگری و رفتارهای کنترلگرانه ای می زنند تا بتوانند دیگران را به رفتار در جهت نیازهای خودشان هدایت کنند.
رفتارهایی مانند سرزنش، قضاوت و یا همین احساس گناه دادن همگی برای این است که دیگران را مجبور کنیم تا مطابق میل ما رفتار کنند که بسیار هم آزاردهنده است.
اصولا احساس گناه داشتن قرار نیست نگیزه ی رفتار های ما باشد.
اما می توان به این ماجرا اینگونه نگاه کرد که اگر برای انسانها قلمروهای مختلفی در نظر بگیریم، مانند شغل، سلامت، رشد فردی، خانواده، دوستان و غیره، برای هر فردی ممکن است یکی یا چندتا از این قلمروا در اولویت باشند.
اگرچه برای داشتن زندگی سالم و با کیفیت خوب است که تمام این قلمروها را شناخته و در تمام آنها فعال باشیم و فعالانه تلاش کنیم اما اولویت بندی آنها ممکن است متفاوت باشد.
به عنوان مثال قلمرو خانواده ممکن است برای شما اهمیت کمتری نسبت به رشد شخصی و سلامتی داشته باشد که خب طبیعتا زمان و انرژی کمتی را هم به آن اختصاص خواهید داد.
اما اگر کلا بحث خانواده برای شما یک ارزش محسوب می شود، می توانید تایمهایی را با تشخیص خودتان و در صورت تمایل خودتان به خانواده اختصاص دهید و از قبل هم اعلام کنید فلان روز و فلان ساعات. یا اینکه به صورت روتین یک از روزهای هفته یا عصر فلان روزها و یا هر مدلی که خودتان ترجیح میدهید در برنامه های روزانه خودتان بگنجانید.
به این ترتیب هم اختیار و اراده خودتان را در دس خواهید داشت و هم تا حدودی با توجه به نیازهای پدر و مادرتان، به آنها هم وقتی اختصاص خواهید داد اما به اندازه ای که برای خودتان هم آزاردهنده نشود.
یکی از دلایل اختلافات بین فردی که کاملا هم طبیعی است همین اختلاف در خواسته ها انتظارات است که تنها راه آن گفتگپ است.
ما مسئولیم نیازها و خواسته های خودمان را به گونه ای پیگیری و برآورده کنیم که هزینه و بار آن به دوش دیگران نباشد و رفتارهای ما مانعی بر سر نیازهای آنها نشود که در این صورت غیر مسئولانه خواهد بود.
استفاده از رفتارهای کنترلگرانه والدین شما و یا هر کس دیگری که می خواهد دیگران را مجبور به انجام کاری کند که خودشان نمی خواهند و یا به هر دلیلی مایل به انجام آن نیستند جزو همین دسته محسوب می شوند اما خب حتماآنها در این زمینه آگاهی کافی ندارند واز اثرات مخرب رفتارشان بی اطلاع هستند.
همچنین ادراک افراد هم بسته به باورها و دانش و اطلاعات و خواسته هایی که دارند با یکدیگر متفاوت هستند.
مثلا اینکه شما نیاز به وقتی برای رسیدگی به کارهای شخصی و یا استراحت و انجام کارهای مورد علاقه خودتان را دارید، ممکن است از نظر آنها اهمیت ندادن برداشت شود و به همین دلیل ناراحت بشوند.
در اینگونه موارد که اختلافات بین فردی و تعارض بین خواسته ها و نیازهای افراد یک خانه وجود دارد تنها راه موثر گفتگو و توضیح دادن است و گاهی همدلی تا بدانند نیت بدی ندارید و برای آنها ارزش و احترام قائل هستید.
نکته دیگری که وجود دارد این اس که به نظر می رسد به دلیل اینکه سالها در کنار آنها نبده اید اکنون ی خواهند از حضور شما نهایت بهره را ببرند که با گذشت زمان و فرصت دادن و مدیریت اینگونه چالشها و برنامه ریز زمانی تا حد زیادی با مرور زمان حل خواهد شد.
به این ترتیب آنها هم حد و مرزهای شما آشنا خواهند شد و این پیام را به آنها خواهید داد بیکاری شما در خانه به این معنا نیست که تمام وقت در اختیار آنها هستید بلکه خودتان تعیین می کنید که چه زمانهایی را به آنها اختصاص خواهید داد و احساس گناه هم تعیین کننده رفتار شما نیست و این شیوه برای کنترل شما بی فایده است بلکه خودتان تصمیم می گیرید و این حق را هم برای خودتان به مرور مشخص می کنید.
برای دریافت راهنمایی های بیشتر هم می توانید مشاوره فردی دریافت نمایید.