سلام من دختری ۳۱ ساله هستم مجرد فوق لیسانس از ۱۸ سالگی کار کردم و الان ۶ ماهه بیکار شدم
خودمو به راحتی در خونه سرگرم میکنم و زبان میخونم
اما والدینم مداوم برام برنامه میریزن و اصلا اجازه نمیدن من چند ساعتی برای خودم باشم.رابطم‌باهاشون خیلی خوبه اما تا میگم میخوام تنها باشم شروع میکنن به اینکه تو با ما بهت خوش نمیگذره تو اصلا نمیخوای با ما باشی و ….
بحث دوم بحث سفر هست که وقتی میرن شمال به زور و اصرار میخوان منو ببرن در صورتی که من خیلی از اقلیم اونجا خوشم نمیاد
درضمن والدین گرامی برای سفر کانادا و … حتی تا ۴۰ روز هم منو تنها گذاشتن
در کل بهم عذاب وجدان وارد میکنن که ما میمیریم و چون با ما نبودی پشیمون میشی درصورتی که من مداوم تو خونم !
چیکار کنم با این عذاب وجدان کنار بیام