تصمیم همسرم
سلام خسته نباشید من دوهفته پیش با همسرم بحثی داشتم که مجبور شدم خانواده ها رو در جریان بزارم اون جا صحبت های شد که بعد ازاشتی همسرم گفتن خونه مامانم نمیان دیگه و منم میتونم نرم خونه مامانشون اما تنهایی هرزمانی میتونیم بریم چندین بار از طریق مختلف صحبت کردم که اینکار باعث میشه بقیه اعضای خانواده متوجه شن اختلافی هست اما روی حرفشون هستن البته مادرشوهرم در جریانن و تاجایی که من خبردارم چیزی نگفتن و سپردن به همسرم، من از همسرم پرسیدم واسه مامان فرقی ندارد رفت و آمد من، گفتن نظر من نه اما بعد چند دقیقه گفتن مامان چندبار گفتن قطع رابطه نکن و حقیقتا خواهرشوهرم سرطان داشتن به من بیماری دیگه گفتن بعدها فهمیدم سرطان دارن،برادرشوهرم طلاق میخوام بگیرن بعد۸۰روز از زبون خواهرشوهرم فهمیدم درصورتیکه همه فامیل خبرداشتن و من حس کردم چقدر غریبه ام بااین تفاسیر من چیکارکنم که غرورم خورد نشه و این رابطه قطع نشه
الان همه چی بین منو همسرم خوبه وقتی صحبت خونه مامانم میشه میگه به ابجیات بگو نمیام بزار بفهمن، اصلا نمیتونم امیدداشته باشم این جریان درست میشه و البته میخواستم برای عیدغدیربرم خونه مادرشوهرم چون سیدن اما نمیدونم کاردستی هست یانه راهنماییم کنید لطفا
با سلام خدمت شما دوست گرامی
دوست عزیز احساس نگرانی شما از عواقب این کار و احساس تردید تان درباره کار درست کاملا قابل درک است اما واقعیت این است که درست و غلط مشخصی در این زمینه وجود ندارد و همه چیز بستگی به خودتان و توافقی که دو سویه انجام می دهید بستگی دارد.
از آن جا که خیلی مشکل و مسئله تان را سربسته و مبهم بازگو کردید و خیلی در این زمینه توضیحی ارايه ندادید و همچنین درباره این که چند سال دارید و چه مدت از ازدواج شما می گذرد هم توضیحی نداده اید، ارائه راهنمایی دقیق در این زمینه کمی دشوار به نظر می رسد.
اما به طور کلی وقتی تعارضی در زمینه تصمیم گیری درست وجود دارد آن انتخابی مناسب تر و بهتر خواهد بود که در بلند مدت رضایت و خشنودی بیشتری را در پی داشته باشد.
بنابراین یک پرسش مهم و تعیین کننده در این مسیر این است که از خودتان بپرسید آیا اگر سال ها از این موضوع بگذرد و شما به عقب نگاه کنید ایا هنوز هم پس از مثلا گذشت ده سال این تصمیم یعنی قطع ارتباط با خانواده ها را درست می دانید و بنظرتان تصمیم درستی به نظر می آید و از این بابت از خودتان راضی و خشنود خواهید بود؟
اساسا کسی والدین و یا اعضای خانواده خودش را انتخاب نکرده است و همواره ممکن است رفتارهایی از سوی پدر یا مادر خودمان و یا پدر و مادر و یا دیگر اعضای خانواده همسرمان ببینیم که خوشایند ما و مورد پسندمان نباشد و حتی در مواردی برای ما آزاردهنده باشد ولی چون کنترل و اراده رفتار کسی را به جز خودمان نداریم باید در این زمینه یک بار تصمیم بگیریم که در این موارد ودر صورت وجود دلخوری می خواهیم چه رویکردی را در پیش بگیریم.
و آن رفتاری در نهایت به نفع خودمان خواهد بود که در مسیر اصول و ارزش های زندگی خودمان باشد نه به دلیل خشم و یا احساسات ناراحتی کوتاه مدتی که در اثر این موارد گاهی پیش می آید.
به این معنا که باید ببینیم با وجود تمام این کدورت ها و اختلافات در نهایت می خواهیم چگونه فرزندان و یا عروس و دامادی برای خانواده خودمان و همسرمان باشیم و بهتر است آن ها را همان گونه که هستند بپذیریم.
در این مورد هم شاید گذشت زمان کمک کننده باشد و باید دید موضوع تا چه اندازه مهم است وآیا از این زاویه ای هم که مطرح شد به موضوع نگاه کرده اید و در این صورت چه تصمیمی خواهید گرفت و انتخاب شما با در نظر گرفتن این موارد و این واقعیت ها چه خواهد بود و بر اساس اصول و قواعد و ارزش هایی که خودتان در زندگی دارید تصمیم گیری داشته باشید نه بر اساس خشم لحظه ای و یا احساساتی که بالاخره تمام می شوند.