با سلام و خسته نباشید منو و همسرم شش ماه عقد کردیم امسال عید رفتیم مهمونی سمت خانواده همسرم که خواهر زن عموش اونجا بودن برگشتیم سکوت کرده بود اصلا حرف نمیزد بعد مدت ها شروع کرد سیگار کشیدن که حتی از قضیه سیگارشم حتی خانواده خودشم خبر ندارن جز من که بعد از مدتها شروع کرد باز قطعش کرد رفتیم خونه داییش باز موقع برگشت گفت تو برو خونه من میرم سیگار بکشم در صورتی که ازدواج ما با میل و اراده خودمون بوده با کلی جنگ و دعوا با خاننواده ها که راضی شدن اصلا این رفتارش درک نمیکنم احساس میکنم دلش پیش اوناست یا گذشتش چیزی هست که اونا دید یادش اومد ازش میپرسم جواب نمیده دارم عذاب میکشم اصلا نمیفهمم دارم دیونه میشم