سلام وقت بخیر
من دختری ۲۴ ساله هستم که دوسال با پسری درارتباطم. ما تو یه اپارتمان بودیم و وقتی داشتیم اسباب کشی می کردیم ایشون شمارشون رو بهم دادن. راستش ما شناختی ازهم نداشتیم چون اون لیسانس و ارشدش رو دانشگاه تهران بودن و فقط تعطیلات بود میومدن خونه شون و من گهگاهی تو راه پله یا اسانسور میدیدمش.
بعد اسباب کشی رابطمون شروع شد و اون دائم تشویقم میکرد برا ارشد بخونم و برم دانشگاه و ما دائم از آینده حرف میزدیم و تصمیمات و هدفاش. ولی ازطرفی به محض ورود به دانشگاه، چون رشته م جوری بود که دائم برای تحقیقات باید سفر می کردم کمتر میتونستیم همو ببینیم و اونم اونقدر عصبی بود که این چه رشته ایی هست و باید انصراف بدی و اینقدر بحثمون میشد و قهر یک روزه زیاد داشتیم تا بعد یکسال دوستی یک ماه کات کردیم. البته با خط دیگه ایی تو همون دوران بهم زنگ میزد یا دوستش تو اینستا فالوم کرد و هر چندروز بهم میگفت آشتی کنید دیگه. که بعد یک ماه دوباره خودش برگشت که نمیتونه دور بمونه و منو دوست داره و بهتره یه فرصت دیگه بهم بدیم.
خب منم خیلی دوستش داشتم و بخشیدمش. کم کم اونقدر اصرار برای سکس داشت که یکسال شده و همه تو دوران دوستی همون اول اینکارو میکنن و اینطوری رابطمون بهتر میشه و فقط معاشقه ست که منم متقاعد شدم و بعد دو دفعه متاسفانه باکرگیمو از دست دادم. بعد سکس، سخت گیریش کمتر شد ولی ازم میخواست همه جا در دسترس باشم چون اعصابش بهم میریزه اگه جواب ندم. و دیدارمون هم وقتی که نیاز جنسی داشت همو میدیدیم و قرارمون خونه شون یود یعنی دیگه قرارهای عاشقمونم تموم شد و فقط رفع نیاز جنسی بود. و اصلا طبیعی نبود تو دو روز چندبار سکس و تا یک هفته بعد هیچی حتی اگه من نیازی داشتم. و اونقدر خشن میشد که منو با عروسک اشتباه میگرفت. و بعضی وقتا که رابطه می خواست اگه میگفتم نمیتونم یا پریودم با گریه میگفت حالش خوب نیست و آلتش درد میگیره.
این رفتاراش باعث شد خیلی بهش مشکوک بشم ولی اون دائم میگفت چون دوستم داره این شکلی شده و من اگه درکنارش باشم همیشه، اروم میشه!
اون هیچ وقت اجازه نمیداد به شلوارش یا بلوزش دست بزنم تا اینکه دو روز پیش برا گرفتن قرصم بهم اجازه داد و من اتفاقی تو جیبش شیشه پیدا کردم. و همون شب بدون توضیحی به اون، رابطه رو تموم کردم و خطمم خاموش کردم.
اون اینستاگرامم رو داره و با اکانت فیک مدام تهدیدم میکنه و مادرش بهم دایرکت داده که شما رابطتتون معمولی نبود که این شکلی تموم بشه و باید باهم حرف بزنیم و ما قصد داشتیم برای خواستگاری اقدام کنیم و پسرم داغون شده و تو حق نداری گوشیت رو خاموش کنی!
من درمورد شیشه خیلی تحقیق کردم و واقعا ترسیدم و میترسم حتی جواب مادرش رو بدم