دو سال پیش با کسی دوست بودم که خیلی با هم خوب بودیم سال اول ولی کم‌کم رابطمون بدتر شد و مشاجره هامون خیلی اوج گرفت سر هر چیز کوچیکی دعوا می کردیم و تمام زندگیم رو توی دستش گرفته بود و خیلی کنترل می کرد به هرکسی که نزدیکم بود حسادت میکرد و حتی باهام دعوا میکرد که چرا برادرم رو بیشتر دوست دارم تا اینکه بعد یک سال بیشتر عشقم به نفرت تبدیل شد و ترجیح دادم که اون رابط را ترک کنم ولی به خاطر روحیه طرف گفتم که دوستش می مونم ولی خوب پیش نرفت و هر سری که باهاش خوب حرف میزدم می‌آمد و می‌گفت که برگرد پیشم عوض شدم دیگه اون آدم قبلی نیستم دیگه بهت گیر نمیدم میزارم زندگی تو بکنی خواهش می‌کرد التماس میکرد ولی من گوش نمیدادم به خاطر این که زندگیمو بدونه اون بیشتر دوست دارم و دوست ندارم دوباره برم تو یه رابطه ای که اشتباهه در کل فکر می‌کنم تا چند سال آینده آمادگی برای وارد رابطه شدن نداشته باشم تا دوماه همین قضیه پیش می رفت و اون مدام احساس راحتی می کرد با من و همش میگفت که برگردم اخیراً تهدید کرد که خودکشی میکنه جرئت کافی هم داره چندین بار هم تا حالا شده که تهدید کنه که خودکشی میکنه میخواستم ببینم که باید چیکار کنم واقعا بین یه دوراهی گیر کردم که باهاش دوست بشم و رابطمو باهاش خوب کنم یا اینکه کلا قطع ارتباط کنم چون واقعا نمیخوام خون کسی به پام بیفته