مشکل من تهدیدهای مدام همسرم در خصوص جدایی و بی تفاوت شدن توی زندگی مون هست
من ….متولد 1370 و خانومم …متولد 1372
آذر 97 عقد کردیم و قراره بریم طبقه پایین خونه پدرم زندگی کنیم ک دارم با هزینه خودم و مطابق میل خانومم میسازمش
قبلا بخاطر عقد قبلی خانومم و نداشتن کار و نرفتن به سربازی خانواده من مخالف بودن و من رابطه امون رو بخاطر اینده همسرم و خواستگارهایی که داشت (خودش مطرح میکرد تکلیف منو مشخص کن من خواستگار دارم) تموم کردم ولی خانومم هر بار میخواست این رابطه ادامه داشته باشه و من چون دوستش داشتم برمیگشتم ولی شرایط حین سربازی (مالی – کاری) و … اوکی نبود و همه چیز بهم میخورد
تا اینکه آخرین بار بعد از سربازی و پیدا کردن کار تونستیم خانواده من رو راضی کنیم و بحث عقد قبلی هم اصلا مطرح نشد و ما در 30/09/1397 عقد کردیم
توی این مدت بخاطر بحث بنایی کردن و نداشتن امنیت شغلی خیلی ذهنم و فکرم درگیر بود و دائما عصبی و بی حوصله و نگران بودم و همیشه با خانومم صحبت میکردم از نگرانی ها و مشکلاتم میگفتم ولی تا زبون باز میکردم اونم شروع میکرد و میخواست بمن بقبولونه که اونم مشکلات داره و از مشکلات من بزرگتره و من نباید چیزی بگم
مشکلات ما در دوران عقد چند تا مورد بود :
1. اختلاف فرهنگی بین خانواده ما (بختیاری) و خانومم(اصفهانی) باعث یه سری برخورد ها شد که به مرور زمان و با به دست اوردن شناخت بیشتر و صحبت های من با دو طرف تا حدود زیادی رفع شد ولی همچینان با قوت و ضعف تا حدوی هست
مثلا دست دادن با خانوم ها مثل زن عمو زن دایی و اینا برای ما کاملا معمولی هست ولی اون کاملا برداشت متفاوتی داشت که من به احترام خانومم اینو حذف کردم
2. ارتباط من با دوستام که با طی یه مدت درگیری شدید کلا قطع اش کردم و حتی دو تا از دوست های چندین ساله ام رو کنار گذاشتم (البته من با بدردنخور بودن بعضیاشون هم عقیده بودم) ولی در کل با خیلی هاشون ارتباطمون رو کم کردم
3. مورد ارتباط جنسی مون که از دید خانومم من خیلی سرد مزاجم و مدام حس میکنم منو با اطرافیان و بخصوص دوستاش داره مقایسه میکنه رابطه ما به این شکل هست که چون خانومم شاغله فقط اخر هفته ها و 5 شنبه جمعه ها میاد خونه ما و ما توی طول هفته فقط هم رو میبینیم و امکان کنار هم موندن رو نداریم ولی توی همون اخر هفته رابطه خیلی خوبی داریم و همیشه و توی حدود 70 الی 80 درصد مواقع اول خانومم ارضا میشه و بعد من بدون هیچ دارو یا وسیله تاخیری و طول مدتش هم حدود 20 الی 25 دقیقه اس ولی میگه چرا بدن منو لمس نمیکنی من اینو نشونه توجه تو میدونم و دوستام همه همین مدلین ولی من از دستمالی کردن بدم میاد و این داره مساله ساز میشه
4. نگاه های من به خانوم ها که خانومم میگفت برای لذت هست ولی من واقعا همچین قصدی نداشتم ولی اون قبول دار نبود که سر همین قضیه برای اولین بار بحث جدایی بصورت جدی مطرح شد
توی تمام این مشکلات من سعی کردم کنارش باشم درکش کنم باهاش صحبت کنیم ولی نتیجه ای نداشته و هر بار توی هر مساله تهدید ها شروع میشه و امتحان کردم هر وقت به تهدیدهاش بی توجهی میکنم خودش دست بر میداره ولی این حجم از تهدید توی هر بحث و مساله ای واقعا غیرقابل تحمله
پیشاپیش ممنونم از راهنمایی تون