خیانت به همدیگه
با سلام خانم28 ساله هستم .هشت سال پیش با عش با یکی از هم دانشگاهیام ازدواج کردم .والان یه فرزند چهار ساله دارم .از همون اول شوهرم با خانما خیلی راحت بود ولی من اصلا اینجور ادمی نبودم حتی تو مجردیم با کسی نتونستم ارتباط دوستی برقرار کنم با اینکه توخونواده ازادی هم داشتم وخیل یمحدود نبودم .ازعمون ائول ازدواج نمیدونم خونوادم چی از شوهرم دیدن یا شنیدن که یک باهاش سرد شدن مخصوصا مامانم همیشه میگفت حواست به شوهرت باشه و..چندبار پیام عاشقانه از همکار خانمش توگوشیش دیدم ولی اون انکار کرد وگفت اشتباه فرستاده وتو حساسی .خلاصه همیشه با تردید زندگی میکردم ولی چون خیلی دوسش داشتم میگفتم شاید من زیادی حساسم .میدنست من بدم میاد ولی بازم همکارای خانمشو گاهی اوقات میرسوند با ماشین و اگه لو میرفت یاانکار میکرد یا دعوا میکردیم. تا اینکه اول همین امسال یبار منوبرد عروسی یکی از همکاراش تو یه شهرستان .من هم رفتم .چند روز بعد یکی به گوشیم زنگ زد همون داماد بود بهم گفت همین الان اقاتون خواهر خانم منو سوار ماشینش حکرده بوده و منم اتفاقی دیدمشون ولی اقا شما با سرعت رد شده بعد خواهرخانمم که سوال کردم گفته با اصرار اقای شما سوار شده و به زور خواسته برسوندش (البته خود دختره تایید کرد اون دانشجو تو شهر ماست و خواهرش همکار شوهرم بوده )اون روز تصمیم گرفتم خودکشی کنم ولی به خاطر بچم ترسیدم وبرگشتم خونه وباز همسرم گفت منظوری نداشتم وفقط خواستم برسونمش .ولی من باور نکردم فک کردم رفت به عروسی هم به خاطر دختره بوده ..نمیدونم ..اون روز کلی دعوا کردیم وباز مث دفعات قبل توجیهم کرد اما از اون روز حسم بهش عوض شد .اون میدونست من دوست ندارم کسیو حتی برسونه پس چرا اینکارو کرد …بعد مدتی یه پسری که از یکسال گاهی وقتا مزاحمم بود تو تلگرامو.و..را از بلاک لیست دراوردم .اولش گفتم بزار یکم اذیتش کنم و حالشو بگیرم هم تلافی کار شوهرم باشه هم اینو اذیت کرده باشم .واز اون روز چت کردیم دیگه برام مزاحم نبود از شب تا صبح چت میکردیم مهربون ودوست داشتنی بود باورش کردم بعدم تلفن یحرف زدیم البت هاون مجرد واز یه شهر دیه و دوسال ازمن کوچکتر بود .سه ماه به اندازه سی سال باهاش حرف زدم .اون اول فک کنم قصدش شاید چیز دیگه بود ولی بعد یه ادم دیگه شد .توسه ماه به خاطر کار شوهرم تحت روانپزشکم بود وارامبخش میخوردم ولی بااودن پسره کمتر میخوردم .تا اینکه همسرم چند هفته پیش همچی میفهمه از کجا نمیدونم ولی میگه بارشوه تونسته پرینت مکالمه وپیامامو دربیاره .دعوا کرد وسه هفته جدا بودیم ولی من سرگرم پسره بودم .پسره عذاب وجدان گرفت وقتی فهمید زنگیم بهم خورده .مرتب گفت من میخوامد ولی کارسختیه .البته حق داشت .همینطور باهم بودیم تا یه روز که رفتم پیش شوهرم تکلیفمو روشن کنه اونم گفت چون دوست دارم میبخشمت اما سیم کارت وگوشیتو میگیرم ویه سری شرایط واسم گذاشت گفت اگه قبول داری برگرد منم به خاطر بچم و خونوادم وبه خاطر بخشش قبول کردم .فرداش به پسره گفتم اونم گفت بزار چندماهی گوشیمو خاموش میکنم تا دردسر درست نشه و خداحافظی کردیم تو این دوهفته فقط با ارامبخش خودمو اروم میکنم .شوهرم میگه بخشیدمت سیم کارت وگوشیو بهم پس داد واز خیلی جریمه های دیگه صرف نظر کرد وفقط گفت برنامه های اجتماعی را حق ندارم وصل کنم .الان حس عذاب وجدان دارم .حس دلتنگی اون پسره داره نابودم میکنه میترسم دوباره نتونم تحمل کنم .ولی میدونم اگه باز ارتباطی پیش بیاد هم اون وهم منو میکشه .روزی چند تا ارامبخش میخورم .به یاد خاطراتش که میفتم تو همین سه ماه داشتیم میخوام خودکشی کنم .من هیچوقت ندیدمش فقط عکس بوده ولی نمیدونم چرا اینقدر بهش یه حس خاصی داشتم .اخه سرکارم تنها بودم وهمش با تلفن حرف میزدیم الانم که تنهام اهنگای که فرستاده گوش میدم وارامبخش میخورم چندبارخواستم خودکشی کنم ولی به خاطر بچم نتونستم .شوهرم نمیزاره دیگه پیش روانشناسم یا مشاوره برم .از عاقبتم میترسم.
خب با این تفاسیر هر دوی شما تصمیم گرفتید این زندگی رو نابود کنید
خصوصا” شما که کار همسرتون رو به بدترین وجه تلافی کردید …
تا با همسرتون باید صحبت کنید و رفتارهای خودتون رو اصلاح کنید
رابطه رو بطور کامل با پسر قطع کنید و سعی نکنید زندگی یکی دیگرو با احساسات خودتون نابود کنید … پس در وهله نخست اگر میخوایت از این وضع خلاص بشید سیم کارت و کامل نابود کنید و تمام نشونه های ایشون رو از بین ببرید و زندگی تازه ای رو شروع کنید … اگر به این کلام خودتون که این زندگی و فرزندتون رو دوست دارید
و گرنه درب خیانت باز بشه این چرخه دایما” ادامه پیدا میکنه و شما در این اتفاق مقصر …
امیدوارم بجای فکر کردن به خودکشی کمی صبر کنید و موقعیت خودتون رو پیدا کنید
در این مورد حتما” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
ممنون از راهنماییتون ولی الان اجازه نمیده برم پیش روانشناسم تا ازشر قرصای ارامبخش رهام کنه منم دارم عادت میکنم به خوردن ارامبخش چون اگه نخورم اروم نمیگیرم و میترسم باز به خاطر دلتگیم اشتباه کنم .من نمیخوام اشتباهمو تکرارکنم .گرچه واقعا سخته نیدونم اشتباس ولی روزی چند ساعت وشب وروز بایکی باشی ویدفعه تنها بشی وفقط خاطراتش بمونه راهی به جز ارامبخش نمیمونه .شوهرمم همیشه سرگرمه کاره ووقتی واسه حرف زدن نداره .فقط میخواد واسم خونه وماشین و..فراهم کنه ولی من احتیاج دترم با یکی حرف بزنم سرکار بیشتر اوقات وقتم ازاده و تنها چندروزه که دیگه با کسی حرف نمیزنم وقتی به فکر میفتم که سماره پسره رابگیرم نیگم باشوهرم حرف نیزنم اما همیشه میگه الان سرم شلوغه بهت زنگ میزنم ولی نمیزنه.میدونم زیاد اهل کاره ولی خوب من چیکار کنم دارم از دلتنگی میمیرم .
با این شماره تماس بگیرید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
با سلام .همسرم میگه منو بخشیده وهمچی تموم شده دیگه بهش فکر نکن .اما روال عادی زندگیم سرجاش نیست .هرجا میخوام برم باید قبلش حتما از او اجازه بگیرم .واینو میدونم که همین رفتارایی هم که داره از خونوادش نشات میگیره .اخه خونوادهمامون از لحاظ فرهنگی کلی متفاوت هستند .اونا برای یه استان دیگه هستند وهمسرم چون تو شهرما بود وزیاد باخونوادش نبوده همیشه با اونا متفاوت بود .به من ازادی کامل داده بود در حالیکه خونواده اونا فوق العاده مذهبی واهل نماز جمعه و..هستند.ولی عادت دارن همیشه تو زندگی پسراشون دخالت کنند .وقتی میان به شهر ما اختیار کل خونم دستشونخ .حتی به وسایل شخصی من هم دست میزنن ولی من چون همسرم همیشه با اونا فرق داشت کاراشونو تحمل میکردم .بعد از این بی اعتمادی که تو همسرم نسبت به من بوجود اومده میخواد فرهنگ خونوادشو تو خونمون اجرا کنه .میگه بخشیدمت وحتی خط وگوشیمراپس داد چون مطمن بود که کارش فقط واسه تلافی بوده نه هوس.ولی خونوادش که بهش زنگ میزنن کلا رفتارش عوض میشه .من اصلا نمیتونم بافرهنگ اونا که فقط خلاصه میشه تو نماز وروزه و زن باید اجازه بگیره و چادر بپوشه …کنار بیام.میخوام زندگی و رفتارای قبلشو داشته باشه .اگه بخواد اینجور باشه یا من باید خودکشی کنم یا باید جدا بشیم . الان هم بدون اجازش دارم همچنان به خوردن ارامبخش ادامه میدم .(خونوادش از اتفاقاتی که باعث بی اعتمادی همسرم ضشده خبر ندارن وگرنه که…)من همسرمو دوست دارم وهمچنین فرزند وزندگیمو ولی تا کی باید تاوان یه اشتباه را پس بدم ./چیکار کنم باورم کنه ودیگه لازم نباشه واسه بیرون رفتن باهاش هماهنگ کنم.من خودم شاغلم ولی بعد از ظهرا باید حتما اجازه بگیرم.
باسلام .اوضاع زندگیم خیلی بهم ریختس.چجوری همچی را برگردونم سرجاش .توروخدا راهنماییم کنید .ظاهرا باهام خوبه ولی باطنن مثل روزای قبل نیست .چیکارکنم شوهرم بشه مثل روزای اول که بهم اعتماد کامل داشت .میگه من همچیو فراموش کردم وبخشیدمت ولی مگه میشه ؟به همین راحتی؟اگه بخشیده چرا مثل قبل نیست؟
خیانت در روابط زوجین، تعاریف مختلفی دارد و صرفا به رابطه جنسی خلاصه نمی شود. دروغ، پنهانکاری، رابطه عشقی و… نیز، احساس بی اعتمادی را در فرد آسیب دیده به وجود می آورد. همچنین خیانت های انتقام جویانه شکل رایجی از خیانت محسوب می شوند که اغلب از طرف فرد آسیب دیده انجام می شوند. اما گذشته از شیوه ها و آسیب های خیانت؛ دغده ه ی بسیاری از زوج های درگیر، آگاهی از امکان یا عدم امکان اعتماسازی مجدد و شیوه های آن است.
پیمان شکنی زناشویی یکی از واقعیت های تلخ هر زمان و به خصوص دوران معاصر و متأسفانه یک پدیده کم و بیش رایج است. بسیاری از مردم نتیجه ی پیمان شکنیِ همسر را بدتر از مرگ وی می دانند چرا وقتی که یکی از زوجین می میرد، دیگری علی رغم احساس ناراحتی و تنهایی با اشتیاق خاطراتِ با او بودن را مرور می کند و از این طریق به عشق خود ادامه می دهد، به عبارت دیگر روابط بعد از مرگ همسر همچنان باقی می مانند، ولی بعد از پیمان شکنی همیشه این طور نیست و در اغلب موارد، اولین راهِ حلی که بعد از آگاهی از خیانت همسر به ذهن زوج آسیب دیده خطور می کند، طلاق است.
sad
درست است که پیمان شکنی، نقض یک طرفه ی تعهدات متقابل زناشویی است که برخی آسیب های روانی را هم برای زوج موردِ خیانت واقع شده به همراه می آورد، اما این مطلب به آن معنا نیست که پیمان شکنی، پایان قطعی یک زندگی مشترک است. نگاهی بر دستاوردهای روانشناسی بالینی نشان می دهد که امروزه بسیاری از زوج درمانگران معتقدند که تقریباً دو سوم از زوجهایی که به دلیل پیمان شکنی دچار آسیب در ارتباط شده اند، می توانند با طی یک دوره درمان به بهبودی قابل قبولی دست یابند. البته این که آیا یک فردی که به اعتماد وی خیانت شده، بتواند بعد از پیمان شکنی همسر خود، مجدداً به وی اعتماد کند و به زندگی مشترک با او ادامه دهد به عوامل بسیاری بستگی دارد؛ مانند نظام ارزشهای فردی، توانایی وی در عفو و گذشت و اینکه آیا فردی که مرتکب پیمان شکنی شده است، واقعاً خواستار جلب اعتماد مجدد همسر خود می باشد یا خیر.
در این راستا راهکارهای درمانی مختلفی نیز شناخته شده و به کار گرفته می شوند که از جمله معروف ترین آنها، گذشت درمانی و درمان شناختی رفتاری (CBT) می باشد.
از طرف دیگر، زوجی که در گذشته مرتکب خیانت شده و در حال حاضر، تصمیم به تلاش برای از سرگیری یک ارتباط سالم و وفادارانه با همسر خود دارد، بایستی متوجه این مسئله باشد که عمده ترین آسیبی که در این قبیل موارد به همسر وارد می شود، کاهش شدید اعتماد او است. بدیهی است، زمانی که فردی اعتمادش را نسبت به کسی از دست می دهد، جلب مجدد اعتماد وی مشکل نه، بلکه بسیار مشکل می شود اما مسلماً غیر ممکن نمی شود. بنابراین همسرانی که از پیمان شکنی خود پشیمان می شوند می توانند با بهره گیری از راهنمایی متخصصان و استفاده از برخی راهکارها برای بازسازی اعتماد از دست رفته همسرشان نسبت به خود، تلاش نمایند.
نمونه ای از برخی راهکارهای بازسازی اعتماد در زیر ارائه شده است :
سعی در برقراری ارتباط بیشتر با همسر، ضمن احترام به شرایط وی در برخورداری از آمادگی لازم برای از سر گرفتن مجدد رابطه.
اختصاص وقت بیشتر برای درک همسر و همدلی کردن با وی
همدلی یعنی نگاه کردن به موضوعات و قضایا از دیدگاه فردی دیگر. همدلی با همسر، فرصت لازم را برای جایگزین کردن احساس امنیت به جای ترس و بی اعتمادی فراهم می کند.
صداقت در روابط
صداقت همیشه به بازگرداندن اعتماد کمک می کند. به خصوص زمانی که همسر متوجه حساسیت شما برای صداقت در روابط متقابلتان می شود.
تمرین مهارت” گوش کردن ” به همسر و یک ” گوش کننده ی” خوب بودن
شنونده بودن کافی نیست. گوش دادن مستلزم توجه به تمام جنبه های ارتباطی طرف مقابل است، مانند زبان بدن وی، لحن سخن گفتن وی، شناسایی احساسات و نیازهای همسر از طریق گوش کردن.
نشان دادن حمایت بیشتر از همسر و در دسترس او بودن در مواقع لزوم
حمایت کردن، پذیرفتن بی قید و شرط همسر با تمام ویژگی های موجود و نشان دادن وفاداری خود به او می تواند در بازسازی اعتماد، کمک کننده باشد.