باسلام
من خانمی ۲۳ساله هستم و ۲.۵ که ازدواج کردم
۲.۵ ماه هست که بچه دار شدیم این مدت رو من خونه پدرم بودم حتی ۳ماه اخر بارداریم هم اونجا بودم و فقط مواقعی که همسرم میومد من میرفت خونه خودمون
ما طبقه بالا خونه پدرشوهرم زندگی میکنیم همسر من شهر دیگه ای کار میکنه و فقط جمعه ها و گاهی ۵شنبع ها خونه ست و بقبه روز ها من تنها هستم به همین خاطر خونه خودمون رو دادیم اجاره و طبقه بالا خونه پدرشوهرم هستیم
بعد ۲ماه از تولد پسرمون که دیگه به طور جدی برگشتم خونه خودمون دو روز بعد رفتن همسرم به سرکار پدرشوهرم تلفن زده بود به همه پسراش(سه تا پسر داره) مخصوصا همسر خودم که به من و همسرم بگن بچه مون چرا گریه میکنه و چرا خانواده من نمیان از بچه م نگهداری کنن و به خانواده من از روی عصباتیت کمی توهین هم کردن که من صداشون رو شنیدم اینقد بلند صحبت میکردن
با پدرشوهرم صحبت کردم که چرا به خانواده م توهین میکنه من کل این مدت روی سر اونا بودم و از بچه م مراقبت کردن
و اون اصرار داره که اونا وظیفه شونه که بیان و بهت کمک کنن و چون خودشون سنشون زیاده(هر دو ۷۵ سالشونه) نمیتونن کمک کنن و میگه اگه سن باباتو داشتم نمیذاشتم یه لحظه گریه کنه
مگه میشه بچه گریه نکنه اخه
خب بچه م کولیک داره و اینکه زبان بچه گریه ست اگه گریه نکنه من چطور بفهمم چیزی میخواد هرچی برلشون توضیح میدم متوجه نمیشن
حالا من میخوام مستاجرم رو بیرون کنم و برم خونه خودم تا اونا گریه بچه م رو نشنون و اذیت نشن ولی نمیذارن ما از اونجا بریم و فک میکنم به خاطر این هستش که همسر من از نظر مالی اونا رو ساپورت میکنه و میترسن این کمک با رفتن ما کم یا قطع بشه چون اونا به پسرای دیگه شون مجبورن به خاطر این که درامد خوبی ندارن و جاری هام بهشون فشار میارن کمک کنن و نیاز دارن به این کمک مالی که من تا حدودی مخالف اینم که کمک زیادی بهشون میکنه چون فک میکنن وظیفه داره که به پدر مادرش کمک کنه خود همسرم هم باورشده که وظیفه شه ولی خب واقعا دلم براشون میسوزه و اینکه ما اونجا بدون کرایه نشستیم و درقبال کرایه هم که شده میگم اشکال نداره کمک کنه.
حالا نمیدونم چی کار کنم چطور بهشون بگم که خانواده من وظیفه نگهداری از بچه مو ندارن؟
و اینکه میخوام یه کاری کنم توقعشون از همسر من کمتر بشه چون الان که بچه دار شدیم دیگه هزینه هامون فقط به اندازه خودمونه و نمیتونیم زیاد کمکشون کنیم؟