حالت روحی بدی ک بعد از خیانت دارم
سلام خسته نباشید
من ب همسدم خیانت کردم حدود ۱ماه خیانت مجازی با یک فرد اشنا ک ایشونم متاهل لود و ایشون شروع کننده این رابطه مسخره و پوچ بود ،همسرم خوش هم سابقه این رفتارای هیجانی رو داشت و ایشونم خیانن کرده بود من عاشقانه همسرم رو دوس دارم من هیچ حس خوبی از اون رابطه نداشتم ن از نطر احساسی و ن ازنظر مسائل هیجان جنسی ک بیان میشد من فقط میخواستم هیجان داته باشم نمیدونستم این عواقب بد روحیو داره الان حدود ۷ماه میگدره و من هر روز با حالتای اضطرابی شدید میگدرونم همسرم بدون هیچ خشمی من رو بخشید و گفت انسان جایزالخطاس من شابقه وسواس فکری دارم والان باردارم نمیتونم دارو بخورم احساس گناه میکنم ب پاکی مادرم نگاه میکنم مبگم من دختر ابن مادرم چرا باید پام بلغزه منو کمکم کنید همسرم بهترین دکترا منو برد ولی دلم میخواد هی حرف بزنم یکی بهم بگه اینا طبیعیه و یه روزی اینا یادم میره؟چرا نمیتونم خودمو ببخشم؟همسرم گفت من نیازی ب شنیدن اینکه اون شخص کی بوده و جزئیات ندارم اما دوساعت ک ارومم یهو ی فکری میاد تو ذهنم ک اره خودت ابروی خودتو میبری با خودم حرف میزنم آرامشم رفته تورو خدا یچیزی بگین بلکه آروم بگیرم
سلام دوست عزیز
اولاً درود ب ساحت همسر محترم،و بزرگوارتون ک ب بهترین شکل ممکن با اشتباه شما برخورد کردن.
دوما کاملا مشخصه ک شما چقدر زن باوقار،نجیب و پاکی هستید.
دوست عزیز من!
هر انسانی در هر مقعطی از زندگی،با هر سطح اندیشه،با هر سن و سال و با هر میزان تحصیلات ممکنه اشتباه بکنه،شما هم از این قاعده مستثنی نیستید.همین ک خودتون رو سرزنش میکنید نشانه پاک بودن شماست.
فرمودید که همسرتون شما رو برده دکتر،احتمالا ب مشاور هم مراجعه کردید.من فقط در همین حد بگم که شما بسیار آدم خوبی هستید،ب زندگیتون برگردید،افکار منفی رو از خودتون دور کنید و با شوهرتون بیشتر معاشرت کنید.
منتظر این نباشید که دیگران ب شما کمک کنند،چون شما هیچ مشکلی ندارید،فقط انسان پاکی هستید ب سبب خطایی ک کرده بسیار ناراحته،ک این نشان از قلب پاک و وجدان بیدار شما داره.
شما و شوهرتون حرف ندارید.🌹
چقدر آرومم کردین خدا بهتون سلامتی بده من تو شرایط بد روحی ب سر میبرم خیلی ب خودم کمک میکنم من اگر بخوام جامع و کامل ابن قضیه رو بگم ابن هستش ک من خیلی ب اشتباهم فکر مبکنم خوابمو مختل کرده ، این آقایی ک من رو وسوسه کردن و من هم همراه این گناه شدم شوهر دوستم هستش ک از قضا فامیله هی خودمو سرزنش میکنم ک چرا نزدم تو دهنش میتونستم اول از پیاماش شات بگیرم و بفرستم برای همسرش و آبروش بره اما متاسفانه دیگ خودم رفتم تو این گناه و شریک شدم اینکه این آقا رو همه میشناسن منو میترسونه افکار وسواس گونه بهم دست میده ایشون هیچ مددکی از من ندارن ولی من یهو دل آشوبه میاد سراغم وحشت میکنم با هرکی حرف میزنم بغض میکنم من پیش روانپزشک رفتم گفت شما رفتار مخاطره آمیز نداشتی ک ب همسرت ضرر برسونه پس بهتره این پرونده رو ببندی اما نمیدونم چرا اینقد بهش فکر میکنم و بهش دامن میزنم شاید چون آشناس اینقد منو درگیر کرده😔هی دنیال راه حلم ک یکی بهم بگ از تجربیاتش کسی ک ابن احساسارو داشته چجوری خوب شده آیا زندگی بعدش قشنگیاشو داره هنوز؟من احساس میکنم لایق مرگم چون ب عشق زندگیم خیانت کردم
سپاسگزارم از لطفتون
خوشحالم که آروم شدید.
ببینید دوست عزیز،باز هم تکرار میکنم،اینکه فکر ب اشتباه خواب شما رو مختل کرده از وجدان بیدار و ذات پاک شما نشأت میگیره،و برای کسی ک ذاتش پاک هست کاملاً طببعیه که حتی با آزار رسوندن ب یک مورچه دچار بی خوابی و عذاب وجدان بشه.
اما در مورد اینکه فرمودید کاش از پیامهای طرف مقابل شات میگرفتین و آبروش رو میبردین اتفاقاً خدا رو شکر ک این کار رو نکردید،بردن آبروی (حتی یک کافر) هم اصلا کار خوبی نیست،،عیب پوشی از بهترینرین صفاتی هست ک یک انسان میتونه داشته باشه،فقط یک لحظه فکر کنید اگه خدا بخواد پرده از گناهان همه ما برداره چ اتفاقی میفته؟؟؟؟ چند نفر آدم با آبرو باقی میمونن!!!
چ من ک دارم با شما صحبت میکنم و چ کسانی که دارن این مطالب رو میخونن قطعاً خطاهایی داشتیم،ولی مهمترین نکته اینه ک ب خطلی خودمون پی ببریم و از اون پشیمون بشیم،دقیقا مثل الآن شما.
حرف زیاد هست و فرصت تایپ اندک؛در پایان دوباره تأکید میکنم قدر زندگی و شوهرتون رو بدونید،ایشون عشق زیادی تسبت ب شما دارن ک تونستن براحتی چشم پوشی کن.اگه توی همین سایت ی گشتی بزنید متوجه میشید ک مردم چ مشکلاتی تو زندگیشون دارن.
پس بهتره لبخند بزنید،خدا رو شکر کنید و قدردان باشید.
عشقتون پاینده 🌹🌹