باعرض سلام.

حدود2ساله بااقایی توکلاس زبان اشنا شدمو یک سال و نیمه رابطه ماجدی تروباهدف ازدواج ادامه پیدا کرده.ایشون4سال ازمن کوچکترن ولی فکر میکنم از لحاظ فکری خیلی اختلاف سن نداشته باشیم.

ایشون نسبت به یه سری مسائل خیلی حساس هستن مثل حجاب یا بکار بردن بعضی کلمات ازطرف من یا رفتار من طوری که چنین چیزی بین دامادهای خانوادمون ندیدم.دوبار تاحالا مشاوره ازدواج رفتیم واخرین مشاور به من گفتن ایشون یه مقدار حساسن که البته پارانوئید نیستو قابل درمانه.

ایشون یه ایده ای دارن که ادم برای کسی که دوستش داره میتونه عوض بشه وچیزی بشه که همسرش میخواد ولی تاحالا نتونستم بهش ثابت کنم طرز فکرش درست نیس.هم من قبل از اشنایی با ایشون دختر ازادی بودم یعنی کارمند بودم و خیلی ازادیها داشتم ولی درخانواده معتقدی هستم.ایشون هم قبل اینکه وارد رابطه جدی بشیم خیلی ازاد بود و حتی بامن دست میداد ولی الان سختگیر ترشده.ازکارم که اومدم بیرون به درخواستشون وارد کار جدید نشدم نه اینکه اجبارم کنه ولی اصلا دوست نداره.دلش میخواد هرکلاسی که میرم همراهم باشه میگه قصدش اینه که دوست داره همیشه باهم باشیم نه مراقبت یا بی اعتمادی.درکل چهارچوب زیاد داره توی رابطه و من هم همیشه از چنین وضعی بدم میومد ولی باتوجه به علاقه زیاد و نیاز شدیدی که بهم داریم نتونستیم تا الان جدا بشیم و یا بعد جدا شدن دوباره سعی کردیم مشکلاتو حل کنیمو ازنو شروع کردیم.درعین علاقه ای که بهم داریم بخاطریه سری شرایط سخت زندگی کلی نیاز هم بهم داریم ودرعین حال کلی هم انتظار و برای همین خیلی حساسه رابطمون.

میخواستم ازتون کمک بگیرم چیکار کنم راه درست زندگی کردن و وظایف زن و شوهر روشاید دقیق ندونم شاید کلی گویی زیاد کردم ولی واقعا نمیدونم حساسیت هاشو چجوری بیارم پایین یا چه تدبیری داشته باشم اخلاقایی که دوس ندارمو کنار بذاره.خواهش میکنم اگه ممکنه کمکم کنین.