سلام
برای طرح سوالم باید کمی فضا سازی کنم:
یک گروه دوستانه ی حدودا 10 نفره شامل 5 دختر و 5 پسر در رده ی سنی 20 تا 28.این دوستی 5 ساله دوام داره.بزرگترین پسر گروه عاشق بزرگترین دختر گروه میشه و بهش پیشنهاد دوستی و ازدواج و غیره میده(من 24 ساله و ایشون 28 ساله)و 5 ماهه که این رابطه ادامه داره(تعدد عدد 5 کاملا تصادفیه!)
حالا مشکل بنده:
حسودی مفرط!
کمی از خودم بگم من عاقله دختری 24 ساله با سواد و تحصیلات و کاملا مدرن و منطقی بودم. شیفته و عاشق زیاد داشتم امااولین بار هست که “من” هم از طرفم خوشم اومده. این خوش آمدن همانا وحساس شدن در رابطه ی بین دختران این گروه و این پسر همانا. این درحالی هست که هیچ چیزی در روابط ایشون تغییر نکرده و کما فی سابق دوست هم هستن. اما من به داستان سرایی در ذهنم علاقه دارم و کافیه بدونم بی حضور من مکالمه ای سرگرفته، کافیه تا قلب درد بگیرم.
من میدونم که رفتارم و احساسم ابدا نه منطقی هست و نه هیچ مبنایی داره. اما همین حس لذت رابطه رو به کام من تلخ کرده و من اینو نمیخوام. ناگفته نماند به دلیل آشنایی با جنس دختران رابطه در گروه دوستی هنوز علنی نشده اماخوب شک هایی کردن و مطمئن هستن که بین ما دوتا خبری هست.
شما بفرمایید من چطور از دست این افکار موهوم راحت بشم؟