خانوادگی
سلام خانمی مجرد34ساله،هستم،نوجوانی وجوانی سخت هم ازلحاظ اقتصادی وهم خانوادگی داشتم،کاردانی دارم،درخانواده سختگیر،وازلحاظ روانی لطمه زیادی ازخانواده خوردم،چون هم دوس داشتم ادامه تحصیل بدم،همون اول مادرم منودوس نداشت،میگفت چراخرجش کنیم دخترمال مردمه،اماهیچوقت این رفتاراروباخواهروبرادرم نداشت،بدترازهمه سوظن داشت نسبت به من ،فک میکردباپسرام،درحالیکه هیچ دوست پسرس تااین سن نداشتم،تازگیابهم تهمت زده باپسرفلانیم اینوداشت به خواهرم میگفت نمیدونست شنیدم،خلاصه پدرمم اجازه نمیداد رفت وآمدکنیم بادوست های دخترم حتی،همش توخونم بجزمدرسه ودانشگاه،جهازم ندادن،بااینکه داشتن،حالادیگه احتیاجی ندارم چون نه ذوقی مونده نه جوانی،موهام دسته دسته سفید شدن پوستم پیرشده،همش میگن توتقصیر خودته خودت داری به خودت ظلم میکنی،ولی میخوای کاری کنی چوب لای چرخت میذارن،نمیدونم چیکارکنم،حتی اجازه ندادن مستقل باشم وکارکنم،بدگمانی شون ازپادرم آورده،فقط میگن توبروکارگری توشرکت،منم دوس ندارم،ولی چه ازلحاظ ازدواج چه کاربهتریناروبرای برادرخواهرم میخان،نمیدونم چیکارکنم،همش اصراردارن طبق نظراوناکارکنم.رفت وآمد کنم.حتی تنهااجازه بیرون رفتن ندارم،یه لحظه فکرم آروم شه،یه سال شاغل بودم که تواون آزمایشگاه هپاتیت ب گرفتم ولی بهشون نگفتم چون تاعمرم زنده س کنایه باید بشنوم،چون چندوقت فقطبخاطرکاراونارفتم روانپزشک که رفتارشون تغییر کنه،روانپزشکه گفت افسردگی گرفته،یه مدت خیلی کوتاه تغییرکردن،ولی هرروزمنودیوانه خطاب میکردن،خسته شدم زندگیتبعیض آمیز اولش مادرم بود ولی پدرم هم به جبهه خودش برد،چیکارکنم؟من که اجازه ندارم کاری کنم کسیم ندارم باهاش ازدواج کنم،اگرم باشه به بادمسخره میگیرنش
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که این سبک رفتاری خانواده و به نظر می رسد بیشتر مادر برای شما با فشار روحی زیادی همراه می باشد اما عزیزم دقت کن اگر به امید تغییر دادن آنها بخواهی پیش بروی مسیر اشتباهی را طی می کنی همانطور که مشاهده می کنی آنها بعد از ۳۴ سال همان رفتارها را دارند .
در این مسیر نیاز است که شما به عنوان یک خانم بالغ در کنار احترام به خانواده بیان کنید که می خواهید مسیر رشدی خود را طی کنید و در این مسیر بهتر است در احترام احساسات خود را بیان کنید .
مثلا شنیدن اینکه شما با فردی دوست هستید می تواند برای شما ناراحت کنند و عصبی کننده باشد در این مورد نیاز است که زمانی که فرد دیگری حضور ندارد در احترام به مادر بیان کنید که این سبک صحبت های ایشان و صحبتی که در این مورد آن روز داشتند برای شما چه احساساتی را به دنبال دارد و توقعات خود را نیز بیان کنید و صحبت های مادر را نیز بشنوید اما قرار نیست که شما چون ممکن است مادر و خانواده دیدگاه اشتباهی داشته باشند مسیر های ارتباطی خود را قطع کنید .
در این مسیر بهبود شرایط روحی خود شما گام اول می باشد اینکه آنها با مراجعه شما به روانشناس چه فکری می کنند را به خودشان واگذار کنید و شما مسیر رشدی خودتان را سپری کنید شما نیاز به کمک برای بهبود شرایط روحی و رهایی از این سردگمی و امید به تغییر دادن شده اید نیاز است که خودت ، احساسات و نیازهایت را بشناسی و در کنار احترام به خانواده مسیر رشدی خودت را سپری کنی .
تا زمانی که شما حرکت نکنی نمی توان امید به تغییر نیز داشت پس شما مسیر رشدی خودت را طی کن در کنار احترامی که برای خانواده و در جایگاه مشورت برای آنها قائل هستید.