خستم
سلام. من ۱۶سالمه و دو ماه دیگه میرم تو ۱۷سال. طبق چیزایی ک میدونم و خوندم درباره افسردگی فکر میکنم ک افسردگی شدید دارم. از خودم و همه ادمای اطرافم متنفرم. هیچکسو ندارم ک واقعا دوسم داشته باشه یا من دوسش داشته باشم. از خانوادم متنفرم. همیشه من رو محدود کردن. خیلی وقتا حالم بده و حتی نمیدونم چرا. خیلی وقتا دوست دارم گریه کنم ولی هرکاری کنم نمیتونم. از زندگی خستم. دوستدارم بمیرم. حتی جای تیغ هم رو دستم هست. قبلا هم این شرتیطو داشتم ولی خوب شدخ بودم تا چند ماه پیش. همیشه لبام زخمه چون وقتی حالم خوب نیست و ناراحتم پوست لبمو میکنم. وقتایی ک خیلی حالم بد باشه دستام شروع میکنه ب لرزیدن. دوباره برگشتم ب حا بد اون موقعم. سردی همیشه بدنم و فشار پایینم. حالم از غذا بهم میخوره. هیچی نمیتونه خوشحالم کنه. تو فصل امتحانا روزی ۲،۳ بار خود ارضایی میکردم. حالم از خودم بهم میخوره ب خاطر اون کارم. آدم مذهبی نیستم ولی تازه فهمیدم ک گناه کبیره هست و خب ب هر حال اذیت شدم وقتی اینو فهمیدم. هیچکسو ندارم. نمیدونم چیکار کنم. نمیتونم درباره حالم با هیچکس حرف بزنم. حتی خانوادم تو این مدت هیچی نفهمیدن. چون نمیخوام بهم ترحم کنن. اصلا نمیخوام بدونن. ولی دیگه خستم. میخوام از این حالم بیام بیرون. کمک میخوامممم. لطفاا کمکم کنییددد
سلام به شما عزیزم
در کنار تشخیص گذاری انچه اهمیت دارد مسیر درمان می باشد چون تشخیص گذاری به تنهایی کارایی برای شما ندارد.
در این مسیر با توجه به خودزنی و اضطرابی که در شما مشاهده می شود بهتر است که تا جایی که ممکن است به پدر و مادر شرایط روحی خود را توضیح بدهید و بخواهید که شرایط مراجعه شما به روانشناس را ایجاد کنند در این مسیر با طی کردن جلسات درمانی خود می توانید مسیر بهبود را تجربه کنید.
دقت داشته باش که همیشه خوددرمانی کافی نیست و نیاز است که همچون بیماری های جسمی ما در بیماری روحی هم با کمک روانشناس گام برداریم.