با عرض سلام به شما. خانمی هستم ۳۵ ساله که مدرک دکنری تخصصی دارم و در دانشگاه تدریس میکنم. از دوره کارشناسی با اقایی اشنا شدم و عقد کردم که همه چیزی که درباره خودشون و خانواده شون می گفتن و هر انچه که خانوادشون در جلسه خاستگاری و بعدش هم گفتن دروغ بود. با همه مشکلات و بی پولی ها و دروغ ها و بداخلاقی هاشون ساختم و ۸ سال عقد بودم!! با وجود اینکه شرایط خانوادگیم خوب بود و درین مدت هم تحصیلاتم رو ادامه دادم و ایشون هم سربازی رفت و کار پیدا کرد و … اما حدود ۲ سال بعد از ازدواج متوجه شدم ایشون خیانت می کنن و مواد مصرف می کنن و هم چنان بددهن و … بودن. منم درخواست طلاق دادم و به حکم این که زنم!!! و تنها به همین جرم دو ساله آواره دادگاه های ایرانم و با وجود اینکه از همه حقوق مالیم گذشتم و پرونده من رای دادگاه بدوی و تجدیدنظر رو هم گرفت به اعتراض ایشون رفت به دیوان عالی کشور!!! و الان ۴ ماهه مسکوته در دیوان … جایی که پرونده های قتل رو می برن… کاش منم مثل وزیر این کشور که مرد بود و همسرش رو کشت و الان آزاده بودم…!!! دیگه از تک تک روزهای زندگیم متنفرم، این مدت اینقدر فشار و استرس تحمل کردم که دستام می لرزه و بی دلیل گریه می کنم… شاید باید یک زن!! پیدا بشه و بره جلوی وزارت دادگستری ایران یا جلوی دیوان عالی کشور خودش رو آتیش بزنه که اقایون محترم نخواستن هم حق زنه درست مثل اقایون، حداقل سوره نساء رو درست بخونین… اونم زنی که هیچی نخواسته …. ادم ها حق انتخاب و نفس کشیدن دارن و دروغ گفتن و خیانت کردن تو دادگاه های ایران برای اقایون جرم نیست… دلم میخواد بمیرم و با مردنم یا طرفم رو بکشم و یا خودم رو اتیش بزنم بلکه مردنم به یک دردی بخوری و یک حقی رو زنده کنه