خواستگاری
سلام وقت بخیر. تقریبا یک ماه پیش یکی از آشنایان در شهرستان اومدن خواستگاری بعد اینکه یک جلسه با آقا پسرشون صحبت کردم و یک سری حرفای اولیه رو زدیم قرار بر این شد که جلسات رو ادامه بدیم. بعد از اون جلسه ما به شهر خودمون برگشتیم که یه سر بزنیم و دوباره برگردیم. خانواده آقا پسر هم بعد یک هفته رفتن مشهد و از اونجا پیام دادن به مادرم که عکس دخترت رو میفرستی به دوستانم نشون بدهم ما هم خب صلاح ندونستیم تا هنوز شناخت کامل نشده عکس بفرستیم و پدرم هم راضی نبودن. بهشون پیام دادیم که سر فرصت عکس براتون میفرستیم ایشون هم پیام دادن که خونه دوستمون هستیم خواستم عکس رو نشون بدم. بعد این موضوع دیگه هیچ گونه پیامی یا زنگ نزدن. حالا نمیدونم ما نباید این حرفو میزدیم ناراحت شدن یا اینکه باید خودمون پیگیر بشیم؟
سلام به شما دوست عزیز
ببین عزیزم در این مسیر خب اینکه هریک از شما در آن زمان چه افکار و احساساتی را تجربه کرده اید از اهمیت زیادی برخودار می باشد و در این مورد اگر قراری باهم داشته اید برای ادامه این مسیر شناخت خب می توانید در احترام در این مورد سوال کنید و یا از واسطه ای بخواهید در این مورد سوال کنند اما خب اینکه در مورد این موضوع به دنبال مقصر باشید به شماها کمک نمی کند و بهتر است اگر ناراحتی وجود دارد در مورد آن صحبت شود مخصوصا اینکه بیان می کنید باهم آشنا هستید تا بتوانید در مسیر تعامل نتیجه گیری بهتری داشته باشید.
سلام
من دختری ۳۶ ساله هستم که ده سال پیش خواستاری داشتم که چون دو سال از من کوچکتر بود ، رد کردم . بدون اینکه باهاش حرف بزنم . خیلی زود پشیمون شدم چون فکر میکنم بهتر از اونی بود که من فکر میکردم ، میدونم هنوز مجرده ، آیا میتونم از طریق برادرم که باهاش دوست بود اون زمون ، دوباره با رفت و آمد از طریق برادرم ، خودم رو بیادش بیارم؟