خودکشی
سلام من 15 سالمه و یک همکلاسی همسن خودم دارم که با مشکلات زیادی رو به رو هست . حدود 9 ماه میشه ک پدر و مادرش از هم جدا شدند . با پدر و برادرش زندگی میکنه . پدرش از اون مذهبی های متعصب هست ، نمیزاره تنها بره بیرون حتی نمیزاره با من تلفنی حرف بزنه ، از ون طرف هم خیلی به برادر دوستم توجه میکنه ، اون 3 سال از دوستم بزرگتره ، و البته یجورایی ب این دوستم چشم داره منم امسال از مدرسه اخراج کردن واسه همین تنها تر شده . خیلی به مادرش فکر میکنه . بعد اون خیلی درسخونه و روزش ب این میگذره ک ظرف بشوره ، غذا بپزه و درس بخونه ، خیلی از این بابت ناراحته . اون مدتی یکی رو دوست داشت اون ب بدترین شکل همیشه خردش میکرد ، حدودا 6 ماهه ک ندیدتش . بهترین دوست دبستانشم مرده (نمیدونم چجوری) حدودا 4 سال پیش مادرش ی دختر حامله بوده ک باباش انقد مامانشو زده بچه مرده . این تمام اتفاقاتی بود ک از وقتی من میشناسمش افتاده یا برا من گفته . حدودا 2 ساله ک به خود کشی فکر میکنه یه مدت طولانی دستشو با تیغ میزد ک حالا اونو با هزار خفت و بدبختی از سرش انداختم . ولی این اواخر خیلی جدی داره فکر میکنه یجوری خودکشی کنه و تنها دلیلی ک نمیکنه میترسه بعدش زنده بمونه . من الان باید چیکار کنم . دوستمه، دوسش دارم و میدونم به زودی از هم جدا میشیم . الان کاری ک من بتونم بکنم چیه؟
با سلام خدمت شما
دوست عزیز احساس نگرانی شما درباره دوستتان با توجه به مواردی که درباره شرایط بسیار پیچیده و دشوار ایشان مطرح کردید کاملا قابل درک است.
اما شما فقط دوست ایشان هستید و می توانید فقط به عنوان یک دوسن خوب و حامی و همدل در کنار ایشان باشید و به او این پیام را بدهید که وجودش برای شما ارزشمند است و اگر مورد بی مهری والدینش واقع شده است به دلیل مشکلات درونی و عدم مهارت های آن ها است و هرگز نباید ارزشمندی خودش را با رفتارهای آن ها بسنجد.
اگر در زمینه درس موفق است بهتر است خودش را به همین کار مشغول کند تا به سن قانونی برسد و بتواند مستقل شود ولی برای مستقل شدن اول باید خودش را توانمند کند و همین موفقیت تحصیلی نشقش بسیار مهمی می تواند برایش داشته باشد.
اگر در مدرسه مشاوره قابل اعتمادی دارند می تواند از او مشورت بگیرد تا بداند چگونه با این شرایط دشواری که انتخاب و خواسته او نبوده است به گونه ای کنار بیاید که کمترین آسیب را ببیند و این دوران دشوار را پشت سر بگذارد.
با توجه به ماردی که گفتید و افکار شدید خودکشی در ایشان به نظر می رسد درگیر اختلال افسردگی شده اند که در این صورت نیاز به درمان و دریافت کمک تخصصی و حرفه ای دارند و از دست شما در این زمینه کاری ساخته نیست.
به شما توصیه می شود مانند یک دوست خوب و حامی و همدل در کنار او باشید و سعی کنید او را در چنین شرایط دشواری تنها نگذارید و به او امید بدهید که روزهای سخت بالاخره تمام می شوند و افراد می توانند با هدف گذاری و تمرکز بر توانمندی های خودشان مسیر زندگی خودشان را تغییر دهند و اگر اراده کنند کسی نمی تواند مانع آن ها بشود.
فقط گاهی شرایط به گونه ای پیش می رود که اوضاع دشوار می شود و از ا» جهکه هیچ کسی پدر و مادر و اعضای خانواده اش را خودش انتخاب نکرده است از این گونه موارد همواره وجود داشته اند که متاسفانه ما را در شرایط دشوار و آزار دهنده ای قرار می دهند اما می توانیم با در نظر گرفتن خواسته ها و اهداف واقع بینانه و چشم انداز برای آینده خودمان متعهدانه در مسیر رسیدن به آن چه دلخواهمان است بکوشیم و واقعیت های زندگی را که تحت اراده و کنترل ما نیستند را بپذیریم و بر رفتارهای خودمان تمرکز کنیم وعملکرد خودمان را بهبود بخشیم و خودمان را توانمند تر سازیم تا احساس کفایت و کنترل بیشتری را در زندگی مان احساس کنیم.
از این که در نقش ناجی بروید و بخواهید ایشان را نجات بدهید اجتناب کنید بلکه فقط نقش یک دوست خوبی که به او احساس ارزشمندی می دهد و همراه و همدل است و به درد دل هایش گوش می دهد و به او هدلی می دهد را ایفا کنید.