خیانت من به همسرم
با سلام
مشکل من به 8 سال پیش برمیگرده روزی که برای انجام آزمایش قبل از ازدواج به همراه خواهر خانومم به آزمایشگاه رفتیم. اون روز اولین باری بود که خواهر خانومم رو میدیدم. یک لحظه به نظرم اومد که زشت ترین قیافه تو دنیا جلوم وایساده. ایشون چند سال از همسرم بزرگتر هستن و یک سال قبل از ما ازدواج کردن. بعد از دیدن ایشون یک شوک به من وارد شد که نکنه همسر من هم به این زشتی باشه. راستش همسر من از نظر زیبایی در حد پایینی قرار داره. اولین اشتباه من تو زندگی مشترکم شکل گرفت و من با وجود اینکه زیاد از قیافه ایشون خوشم نمیومد به امید اینکه شاید بعدهابهش علاقه مند بشم و البته با اصرار خانواده ام تصمیم به ازدواج با او گرفتم. به هر حال روز آزمایش به خودم امیدواری دادم که همسرم نسبت به خواهرش زیباتره و زشتی خواهرش به ما ربطی نداره. بلاخره ما ازدواج کردیم و سالهای اول ازدواج هم از اون خواهر خانومم بسیار بدم میومد. دومین و سومین اشتباه زندگیم تو این هشت سال شکل گرفت و ما صاحب دو دختر شدیم. تو این هشت سال هیچگاه نتوانستم همسرم رو از ته دل دوست داشته باشم. به این خاطر زندگی ما چندین بار دچار پستی و بلندی هایی میشد و ما هر از چند گاهی سر موضوعات مختلف باهم دعوا می کردیم. اکثرا من مقصر بودم و البته به خوبی ریشه این کج خلقی ها و بهانه گیری ها رو میدونستم : عدم علاقه قلبی من به همسرم. همیشه وقتی همسرم از من علت ناراحتی ام را می پرسید جووابهای دیگه ای بهش میدادم ولی هیچ وقت نتونستم بهش بگم که ازش خوشم نمیاد و علاقه ای بهش ندارم. اون یه ذره علاقه ای هم که اوایل بهش داشتم از بین رفته بود. مشکل بزرکتر من از چند ماه پیش شروع شد . وقتی که دختر دومم به دنیا اومد همون خواهر خانومم که قبلا بهتون گفتم چند بار به خونه ما اومد. احساس میکردم رفتارش نسبت به قبل یک مقدار تغییر کرده . اوایل وقتی به خونه ما میومد چون ازش بدم میومد پیششون نمیموندم میرفتم بیرون. ولی الان قضیه داشت عوض میشد یا لا اقل من به اشتباه اینجوری احساس می کردم . به بهانه های مختلف سمت من میومد و به بهانه تنظیم تلگرام و نشون دادن عکس و … خودشو به من نزدیک میکرد. بازم میگم شاید این برداشت اشتباه من بود. وقتی با هم حرف میزدیم چشماشو از چشمام بر نمیداشت. احساس کردم جور دیگه ای با من شده و سعی میکنه منو جذب کنه . راستش حس قبلی من نسبت به ایشون داشت یواش یواش تبدیل به یه حس دیگه میشد. دیگه نه تنها ازش بدم نمیومد بلکه احساس خوبی نسبت به ایشون داشتم. بعد از مدتی دیگه حس کردم علاقه ای بین ما ایجاد شده. احساس میکردم عاشقش شدم. به بهانه های مختلف سعی میکردم ببینمش. بعضی وقتها کاری میکرد که فکر میکردم اونم منو دوست داره. از خودم تعجب میکردم کسی رو که تا مدتی پیش ازش بدم میومد حالا عاشقش شده بودم. با اینکه فرد مذهبی هستم و به شدت از اینجور روابط بدم میومد حالا خودم دچار اینجور روابط شده بودم اونم با خواهر زنم با خانوم باجناقم. بعضی وقتها از خودم بدم میاد. ولی هیچوقت نتونستم این احساس رو شکست بدم در مقابل این احساس دوست داشتن کوچکترین مقاومتی نمیتونم بکنم. چند بار خواستم به صورت غیر مستقیم بهش بگم ولی نتونستم چون هنوز از طرف ایشون مطمین نیستم. از طرفی میترسم این علاقه یه روزی برملا بشه و آبروم بره. علاقم به همسرم از قبل هم کمتر شده و نمیدونم چکار کنم. در آخر بازم تاکید میکنم که از جانب خواهر خانومم چیزی نمیتونم بگم شاید همه اینها تصورات اشتباه من باشه. لطفا راهنماییم کنید. میدونم این رابطه اشتباه محضه لطفا نصیحت نکنید فقط راه حلهای مناسب . ممنون
با سلام خدمت شما
دلایل این اتفاق خیلی قبل تر در رابطه شما با همسرتان و اینکه شما سعی نکردید این مشکلات را در رابطه خودتان حل و فصل کنید مربوط می شود . در ادامه مطالبی را عوامل خیانت آورده شده است پس علاقه شما به ایشان واقعی نیست بلکه نشات کرفته از شرایط و کاستی های قبلی است و شما باید برای رفع این مسئله از جلسات مشاوره کمک بگیرید مرکز شماوره ستاره ایرانیان با شماره تماس ۸۸۴۲۲۴۹۵می توانند به شما کمک کنند
دلیل بی وفایی مردان چیست؟ شاید باور نکنید، اما این مسئله همیشه بخاطر روابط جنسی نیست. طی مصاحبه ای با تعدادی مرد خیانتکار، تقریبا نیمی از آن ها علت آنرا بی توجهی همسرانشان ذکر کردند، و تنها ۷% دلیل آن را گرایش جنسی به شخصی دیگر می دانستند.
چگونه می توانید همسرتان را به خود پایبند کنید؟ ما برای آن که دقیقا بفهمیم چرا مردان خیانت می کنند و شما چگونه می توانید آن ها را از این عمل بازدارید، به سراغ این افراد رفته و دلایل خیانت را از خودشان پرسیدیم.
۱ – احساس می کند جذابیت جنسی خود را از دست داده است.
«احساس می کردم دیگر برای همسرم جذابیتی ندارم. او دائما شکم مرا مسخره می کند و چهره ام را با جورج کلونی مقایسه می کند». خودتان را جای همسرتان بگذارید؛ اگر او دائما شما را با ستارگان سینما مقایسه کند و به شما حس غیر جذاب بودن دهد چه عکس العملی نشان می دهید؟ پس همیشه با همسر خود چنان رفتار کنید که گویی برای شما جذابترین است و بدین ترتیب برای شما جذاب باقی می ماند.
۲- فکر می کند می تواند قسر در رود.
برای بسیاری مردان جدی نگرفتن عواقب، کافی ست تا بی وفا شوند. «برای همسرم اهمیتی ندارد اگر تا دیروقت کار کنم یا حتی وقتی روز تولدش به تماشای فوتبال مشغول شوم. می دانستم اگر مچ مرا بگیرد دلش می شکند اما فکر نمی کردم در این حد باشد». بهتر است مرزهایی را برای هر دو تان تعیین کنید و در عین حال به همسر خود نشان دهید که او را بخشیده اید.
۳- خویشتن او آسیب دیده است.
گاهی یک تجریه تلخ موجب می شود همسرتان عزت نفس خود را از دست بدهد و بخواهد این کمبود را با خیانت جبران کند.
«همسرم بی نظیر است، اما با گذشت شش ماه از بیکاری ام که هر روز صبح شاهد سرکار رفتنش بودم بدنبال راهی بودم که به آن طریق از احساسی که نسبت به خودم داشتم فرار کنم، و بین اعتیاد و خیانت دومی را انتخاب کردم».
۴- احساسات شما برای او در اولویت نیست.
«من حریص بودم. یک زن بی نظیر برایم کافی نبود». این جوگیری او سال ها ادامه پیدا کرد تا اینکه همسرش به او گفت که از این رفتار او چه احساسی پیدا کرده است. «خودخواهیِ من به مهم ترین فرد زندگی ام آسیب می زد». همسر او باعث شد متوجه شود اگر احساسات او را نیز در نظر بگیرد، رفتار متفاوتی از خود نشان خواهد داد. حق با او بود. او همسر خود را بخشید و همسرش نیز دیگر به او خیانت نکرد.
۵- احساس می کند دیگر مثل قبل به او اهمیت نمی دهید
روزمرگی می تواند باعث شود به آسانی فراموش کنید که همسرتان چقدر برایتان اهمیت داشته است. نگذارید این اتفاق بیفتد. «در ابتدای زندگی مشترکمان همیشه به احساسات همدیگر توجه می کردیم. می دانستم این صمیمیت به طول نمی انجامد، اما چند سالی نگذشت که حس کردم دیگر برای او اهمیت چندانی ندارم، یعنی شاید اولویت دهُم او نیز به حساب نمی آمدم. دلیل خیانت او بیش از آنکه جاذبه ی جنسی به فردی دیگر باشد، اهمیت داشتن برای موجودی دیگر بود.
۶- عصبانی است اما نمی خواهد در مورد آن صحبت کند.
همسری که بجای صحبت درباره نگرانی هایش آن را در خود فرو می ریزد، از دیگر مواردی ست که برای تخلیه خشم خود در معرض خیانت است. از آنجایی که هیچ یک از شما توانایی خواندن ذهن هم را ندارید بسیار ضروری است که آشکارا و به نرمی درباره مشکلاتتان با یکدیگر صحبت کنید.
۷- احساس می کند به اندازه کافی قدر او را نمی دانید.
حتی اگر رابطه جنسی خوبی دارید، تحسین کردن همسر می تواند رابطه تان را عمیق تر کند. سعی کنید هر روز حداقل یک بار از همسر خود تعریف کنید، این رفتار باعث می شود به همسرتان یادآوری شود که هنوز هم برای او اهمیت دارید.
۸- شما دائما او را متهم به خیانت می کنید.
همیشه بخاطر بسپارید او همسری وفادار است مگر آنکه خلافش ثابت شود. «از ماه عسل به بعد همسرم فکر می کرد که به او خیانت می کنم. می دانستم بخاطر این است که پدر او یک خیانتکار بود، اما این چه ربطی به من داشت؟» از آنجایی که هیچ چیزی احساس او را بهتر نمی کرد، همسرش با خود اندیشید خیانت کردنش برای او اهمیتی نخواهد داشت، پس به همسر خود خیانت کرد. اگر شما به همسر خود مضنون هستید، حتما دلیلش را از خود بپرسید. آیا نوع خرج کردن یا ساعات کاری او ناگهان به طرز قابل توجهی تغییر کرده است، و یا شما احساس ناامنی می کنید؟ در مورد آنچه آزارتان می دهد صحبت کنید و از همسرتان بپرسید چه نیازهایی دارد. بی جهت مشاجره نکنید.
۹- می خواهد به شما نشان دهد که خوشحال نیست.
«ماه ها بود که به او می گفتم اوضاع چندان رضایتبخش نیست. حتی پیشنهاد کردم پیش مشاور ازدواج برویم اما او نپذیرفت». رابطه یک شبه اش با زنی دیگر، آخرین تلاش او بود برای آنکه همسرش ناراحتی اش را جدی بگیرد، و این کار به طرز معجره آسایی موثر بود. هر دو نزد روان درمان رفتند و به تدریج رابطه شان را محکم تر کردند. با توجه نشان دادن به همسرتان و گوش کردن به حرف هایش می توانید عمر، سرمایه و طبیعتا رابطه تان را بهبود بخشید. یک ازدواج و رابطه خوب دو جانبه است و لازم است هر دو طرف برای یگدیگر تلاش کنند.