باسلام و وقت بخیر

من در دانشگاه ارشدم استادی داشتم که رفتارش خیلی عجیب بود و گاهی متوجه نگاه های خیره اش به خودم شدم و برای همین هم سعی می کردم کمتر باهاشون رو در رو بشم . کمتر دفترشان میرفتم . یه بار هم بعد از کلاس وقتی راهی خوابگاه شده بودم متوجه شدم دار ن آروم با ماشین دنبالم میان باز هم سرم ر ا انداختم پایین تا رد شدن . اینها گذشت تا بعد از دو سال که برای مشکلی که برای مدرک افتاده بود رفتم دانشگاه با یکی از دوستانم که متاهل هستند و یک پسر ۱۳ ساله دارند و شوهرشون نیزمعلم هستند. بعد از اون روز فهمیدم که دوستم و این اقا که ۵۴ سالشونه و دو تا بچه دو قلو دارند و خانمشون هم معلم هستند با هم رابطه دارند . در حد زنگ و پیامش رو می دونم . من مستقیم و غیر مستقیم به دوستم گفتم که این رابطه درست نیست و ایشو با من قطع رابطه کردند و به من هزار جور حرف ناجور زدند. الان مشکل من اینکه هنوز بعد از یک سوال نتونستم این جریان رو فراموش کنم . اخه اون خانم اینقدر با حیا و مومن به نظر می رسید و خیلی دوستش داشتم و واقعا انگار نمی تونم زندگیش خراب بشه . من با دیدن رفتارهای اون اقا فکر نمی کنم نیتی جز سواستفاده از ایشون داشته باشه .لطفا راهنماییم کنید که چکار باید کنم؟ اگه نمیشه برای اون کاری کنم چطور خودم این جریان رو فراموش کنم ؟ خواهش می کنم راهنماییم کنید . در زندگی برای اولین باره که جریان خیانت رو از نزدیک خس کردم . نمی تونم هضم کنم.