دخالت مادر
سلام من 23 سالمه یک سال و نیمه ازدواج کردم و خونه خودمم مشکل من با مادرمه هر وقت میاد خونم عادت داره به همه جی دست بزنه و مرتب کنه مثلا میره از روی بند لباس زیرای شوهرمو جمع میکنه میزاره تو کمدش لباسای بیرونشو بو میکنه تا اگه نیاز بود بندازه لباسشویی میره سر وقت کمد من که توش نواربهداشتی و کاندوم گذاشتم میره سروقت کمد اشپزخونه و وسایل رو جابه جا میکنه به وسایل شوهرم دست میزنه میگه تو یخچال فلان چیزو چرا نخوردید چرا فلانه چرا بهمانو شکستید و … من واقعا زن مرتبی هستم خونم هیچ وقت کثیف نیست و نیازی نیست کسی مرتبش کنه ینی بهونه ای برای کثیف بودن خونه نداره که بگیم ایشون قصد کمک دارند چندین بار ینی بیش از ده بار باهاش حرف زدم و هشدار دادم اخرش بحثم به دعوا کشید تا جایی پاشدم با اعصاب خوردی از خونم زدم بیرون هر وقت میاد دستش باید روی یه چیزی کشیده بشه جابه جا کنه نگاه کنه مرتب کنه هروقت میاد من مجبورم عین مادر و بچه دنبالش بدوام تا به چیزی دست نزنه واقعا از لحاظ روحی و جسمی خسته میشم حس میکنم اختیار خونم دستم نیست و این مسئله مدام باعث اختلاف بین من و همسرم میشه مثلا میگه مدارکم کجاست و مدارک سر از کشوی لباس درمیاره من چیکار کنم
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک می باشد که شما بخواهید استقلال بیشتری داشته باشید و مسئولیت زندگی خودتان را بر عهده بگیرید اما بهتر است در این مسیر سعی کنید به این موضوع توجه کنید که این رفتار مادرتان برای شما چه معنایی می دهد که به این میزان شما را عصبانی می کند؟ در کنار اینکه بهتر است در احترام وقتی ایشان در منزل شما حضور دارند بیان کنید که لطفا این کارها را به خودتان بسپارند و برای بودن ایشان برنامه داشته باشید به عنوان مثال صحبت کردن ، و یا واگذاری کارهایی مانند برایتان اهمیت زیادی ندارد و همچنین در این مسیر نیاز است که دیدگاه و نظر مادرتان را نیز جویا شوید تا بدانید که دلیل ایشان برای این رفتارها چیست تا هردوی شما بتوانید رد یک تعامل در این مورد تصمیم گیری کنید .
برای هریک از شما این رفتارها معنایی دارد که اگر با آن آشنا شوید و دیدگاهای یکدیگر را نیز بشناسید می توانید مسیر تعاملی بهتری داشته باشید .
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساس ناراحتی و نارضایتی شما کاملا قابل درک است.
ظاهرا مادر شما فرد کنترل گری هستند و فکر می کنند از شما بهتر می دانند و برای همین خودشان را در مواردی که حتی مربوط به ایشان نیست دخالت می دهند.
از آنجا که ما قدرت تغییر دادن افراد دیگر را نداریم و فقط می توانیم رفتارهای خودمان را کنترل کنیم، تنها شیوه موثر این است که با ایشان گفتگو کنید.
البته در گفته هایتان اشاره کردید که بارها این موضوع را با ایشان عنوان کرده اید اما موثر نبوده است و ایشان همچنان به کار خودشان ادامه می دهند.
دقت داشته باشید که اگر بخواهیم گفتگوی موثری داشته باشیم نباید با حالت قضاوت گرانه و حق به جانب (حتی اگر حق را به خودمان بدهیم) موضوع را به گونه ای طرح کنیم که هدفمان فقط اثبات حقانیت و درستی خودمان باشد و دیدگاهها، نظرات، دغدغه ها و احساسات طرف مقابل را نادیده بگیریم چرا که در این صورت به احتمال زیاد اثرگذار نخواهیم بود و به دلخوری ختم خواهد شد نه حل یا مدیریت مساله.
به عنوان مثال هر گونه رفتار سرزنش آمیز، قضاوت گرانه، غر زدن، پرخاشگری کردن، انتقاد کردن و قهر و بی توجهی نه تنها نتیجه معکوس خواهد داشت بلکه رابطه را نیز بدتر خواهد کرد و در چنین شرایطی افراد کم تر احتمال دارد به خواسته و نیاز و حریم ما احترام بگذارند و یا با ما همراهی کنند.
در مقابل اگر به شیوه درست و اصولی در موقعیت مناسب سعی کنید بدون پرخاشگری و بعد از این که خشم خودتان را به شیوه های موثری مدیریت کردید، با ایشان صحبت کنید و درباره افکار و احساساتی که در باره این مشکل دارید با ایشان صادقانه گفتگو کنید و بعد خواسته و انتظارتان را از ایشان بیان کنید و آن ها خیلی واضح نه به صورت مبهم و کلی.
در این میان سعی کنید به صحبت های ایشان هم متقابلا گوش دهید و دغدغه های ایشان را هم بشنوید و حتی به ایشان همدلی بدهید و سعی کنید برای یک بار هم که شده قضاوت های خودتان را کنار بگذارید و موضوع را از زاویه دید ایشان ببینید تا بتوانید او را درک کنید.
خیلی وقت ها مادرانی که با نقش مادر بودن هویت سازی می کنند زمانی که فرزندانشان ازدواج می کنند نمی توانند با این موضوع کنار بیایند و با بکن نکن و امر و نهی و دخالت می خواهند این پیام را بدهند که همچنان مادر شما هستند و مهم هستند.
شما اگر بخواهید ایشان را با خودتان همراه کنید خوب است دغدغه ها و نگرانی ها و نیازها و خواسته های ایشان را بشناسید تا به ایشان کمک کنید به شیوه موثرتری این احساس ارزشمندی و توجه را از شما دریافت کنند و احتمالا به دلیل عدم آگاهی پ عدم مهارت نمی دانند که با این رفتارهای آزاردهنده حتی به ضرر خودشان رفتار می کنند.
افراد هرچه بیشتر احساس ارزشمندی از سمت ما دریافت کنند با احتمال بیشتری با ما همراهی و مشارکت خواهند کرد و به نیازها و خواسته های ما احترام خواهند گذاشت.
با توجه به این مطالب و با در نظر داشتن این که ما قدرت تغییر دیگران را نداریم و باید تمرکز و هدفمان را بر روی رفتارهای خودمان قرار دهیم که تحت کنترل و اراده خودمان است و در غیر این صورت مدام احساس ناکامی را تجربه می کنیم و در پی آن خشم، چون خواسته مان غیر واقع بینانه و دست نیافتنی بوده است، به شما توصیه می شود حتما به یک مشاور مراجعه کنید تا بتوانید در ابتدا بر روی مهارت های خوتان کار کنید و بر مواردی مانند مدیریت موثر خشمتان و ابراز جراتمندانه خواسته هایتان و همچنین اصول گفتگو و ارتباط موثر بیشتر کار کنید چرا که همه این ها مهارت های کاملا اکتسابی هستند که باید آن ها را به دست آورده و تمرین کرد تا بتوانید در مسیر تحقق خواسته ها و نیازهایتان موثرتر رفتار کنید و با توانمندسازی خودتان در این موارد بتوانید احساس تسلط و کارآمدی بیشتری را تجربه کنید تا در نتیجه با این قبیل مشکلات و چالش ها بهتر بتوانید روبرو شوید و اقدامات موثر لازم را در این زمینه انجام دهید.