سلام، من 18 سال سن دارم، برام عشق و دست داشتن و علاقه بی مفهومه، نمیتونم درکش کنم و یا ب عبارتی برام قابل هضم نیست، تا حالا هم توی رابطه ای نبودم، چون اطرافیانم رو می بینم و دلم نمی خواد مثل بقیه باشم، من 2 سال و نیمی هست به دختر عموم فکر میکنم، ایشون 1 سال از من بزرگ تره، باهم خیلی خوب هستیم، خیلی ب من اعتماد داره و من هم بهش اعتماد دارم، جوری ک ازم خواسته براش کارهایی انجام بدم ک کسی نفهمه، باهم زیاد شده ک بریم توی شهر حتی وقتی ک دوستش باهاش باشه، منم روش حساسم لباسش ناجور باشه، خودم درستش میکنم، یا بهش میگم،بیشتر مواقع هم متوجه میشم ک بهم چ زیر چشمی و چ نگاه معمولی میکنه، ولی نگاه معمولی گذرا هست، ولی نگاه دختر عموم یکم طول میکشه، جوری ک بیشتر مواقع باهم چشم تو چشم میشیم، قبلا خیلی ب هم پیام میدادیم و روزی نبود ک بهم پیام نده، ولی مدت زیادیه ک خیلی کم بهم پیام میدیم، نمیدونم دوستش دارم یا ن ولی مطمئنم هوس نیست، حس میکنم زندگیم و ایندم با اون ساخته میشه،من توی این 2 سال خیلی بهش فکر میکردم ک چیکار کنم، بهش بگم یا بهش نگم، و میترسم ک اگه برم بگم و اون برادرانه دوستم داشته باشه،رابطمون مثل قبل نباشه، از طرفی شرایطم جوری نیست ک با خانواده در میون بزارم،اینقدر فکر کردم بهش ک بگم یا ن، ک جواب 90 درصد سوالاتم شده نمیدونم، ب نظر شما ایا من دوستش دارم؟ ایا بهش بگم؟