خانم ۳۶ هستم و مجرد. از حدود ده سال پیش نسبت به چهره ام وسواس بسیار شدیدی دارم؛ گاهی حس میکنم چهره بسیار زشتی دارم و گاهی برعکس. مدام چهره ام رو در آینه چک میکنم تا از تغییرشکل به سمت خوب شدن یا بد شدم مطلع بشم. گرچه تحصیلات عالیه دارم اما هرگز به دلیل مشکلی که دارم جرات ورود به محیط کار رو نداشتم. حتی برای حضور در دانشگاه هم بسیار رنج میبردم. بعد از کلاس، فورا به طرف منزل حرکت میکردم و به ندرت در مجامع و سمینارها و برنامه های فرهنگی و تفریحی حضور داشتم.بارها تحت درمان دارویی و مشاوره ای با بهترین متخصصان بودم اما اثربخش نبود و لذا درمانهای ناموفق رو رها کردم. این موضوع باعث انزوا و پرخاشگری و احساس بدبینی و بی اعتمادی به افراد رو داشت که همیشه نگران برداشت اونها از چهره ام بودم. یکی از روانپزشکان تشویقم کردند به برقراری ارتباط با جنس مخالف. ولی نتیجه بسیار تاسف بار بود چون همیشه در واهمه بودم. به دلیل این معضل و به قوای بیماری( که از دید من بیماری نیست!) اعتماد به نفس بسیار پایینی دارم.احساس شکست مطلق دارم و افسوس میخورم که علی رغم شایستگی علمی، خانه نشین شدم و موجودی کاملا بی فایده! الان هم فکر میکنم دیگه برای همه چیز دیره و سن من هم بر علیه من عمل می‌کنه. نمی‌دونم امکان برون رفت از این وضعیت وجود داره یا نه. حمایت عاطفی هم ندارم. اغلب هم به خودکشی فکر میکنم. چه کنم؟ می‌بخشید جهت اطاله کلام