سلام.دخترم امسال پیش دبستانی رفته یه روز سر مدادی دوستش باهاش بود گفتم این چیه گفت دوستم هدیه داده بهم گفتم نه باید پسش بدی خودم میخرم برات نه چیزی بگیر نه بده.پس دادهبود بعد یه روز روبان بلند بسته بود گردنش گفت رو زمین بوده گفتم میری میندازی سر جاش.۲ هفته نگذشته دیدم تو جیبش پول هست میگم از کجا دروغ میگه بعد از ۱۰ تا دروغ گفت مال دوستمه برداشتم چون تو بهم پول ندادی.باباشم کلی کتکش زد گفتیم حله دیگه آدم شد.براش دفترچه آرزو ها گذاشتم گفتم هرچی بخوای بگو تا برات کم کم بخرم کلی خرید کردم. امروز رفتم مدرسه واسه درسش بپرسم معلمش گفت از بچه ها پول یا خوراکیشونو میگیره منم مرده بودم از این خبر
بازم باهاش خونه حرف زدم دروغ گفت بهم خیلی در آرامش و زیر پوستی
به خدا از وقتی دنیا اومده روانشناسیارو خوندم که مادر باید قاطع باشه اما خب قاطع هستم ولی خب زودم خشمگین میشم اما مهربانم
میترسم از ترس من دروغ گو شده باشه
براش کم نزاشتیم پول و خوراکی دادم برده اما باز تکرار کرده
حالا چیکار کنم؟دارم دق میکنم تو رو خدا کمکم کنید