سلام
انقدر حالم بده که نمیدونم ازکجا شروع کنم
از بچگی همیشه جروبحث و دعوا بوده تو خونه مون،و الان به حدی رسیده که دیگه نمیتونم باکسی حرف بزنم حتی
صبح تا شب تو اتاق خودمم و حتی یکجوری درسام رو تنظیم میکنم که سر صبحانه و ناها و شامم نبینم بقیه رو و تنها غذا بخورم
دیشب بابام برگشته به من و داداشم میگه مفت میخورید میخوابید تو خونه
خب اخه من یک دختری که حتی اجازه ندارم تا سر کوچه تنها برم،پول ازکجا داشته باشم
اصلا دیگه نمیتونم تحمل کنمشون
مامانم که کلا مثل دشمن خونیش بهم نگاه میکنه
هیچکسو ندارم باهاش حرف بزنم و دارم از افسردگی میمیرم
برای دانشگاه بهم اجازه ندادن برم شهر دیگه وگرنه حتما میرفتم باهمه ی سختیاش،حداقل این همه این خانوادمو نمیدیدم
صبح تا شب به فکر اینم که چجوری از این خونه ی جهنمی راحت شم