۳ ۴ سال پیش پدرم به روی باسنم توی سالن خوابیده بودیم شب بود دست کشید روی باسنم و فشارش داد کوچیک بودم هیچی نگفتم همین دیشب هم باز بعد از اینکه ی ۵ دقیقه بود که خوابیده بودم دست زد به باسنم و فشار داد و گفت سی(نیگا) من سریع رومو برگردوندم و گفت پتو هم نمیدازی روی خودت بعدش من شب تا صبح اصلا دیگه خوابم نبرد ک نبرد از ترس و ی گوشه کز کرده بودم