سلام من دختری ۲۱ ساله هستم ی خواهر ۱۸ ساله دارم پدر و مادرم ۲۳
ساله باهم ازدواج کردن از روز اول مادرم و خانواده پدرم اذیت میکردن
الان حدود ۱۶ ساله با هم هیچ ارتباطی نداریم خواهرم برای مادرم خیلی خیلی
مهم و با ارزشه ولی ی سالی میشه ک با رفتارای پرخاشگرانش باعث ناراحتی
هممون شده مادرم و پدرم از روزی ک یادمه درحال جنگ و دعوا بودن و همیشه ی خدا من و این وسط میزاشتن و میگفتن مگه لالی تو هم حرف بزن مادرم وقتی من چند ماهم بود میخواست جدا بشه ولی بخاطر من میگه برگشته ای کاش ک رفته بود واقعا هر وقت دعواشون میشه میگه من بخاطر تو برگشتپ ت هم باید تو این زندگی زجر بکشی ی مدتم هست تا دعواشون میشه من و پدرم و از خونه پرت میکنه بیرون مخصوصا اگه من طرف پدرم و لگیرم یا حرف نزنم گرچه اگر حرفم بزنم و طرف مادرم و بگیرم بازم بیرونمون میکنه ولی زودتر میتونیم برگردیم خونه همش فحاشی و دعوا میکنن جدیدا ک مادرم وسایل و میندازه و میشکنه ب پدرم حمله میکنه میگه میکشمت تو زندگی من و نابود کردی نزاشتی درسم و ادامه بدم مادرم دیپلم دارن نزاشتی برم پیشه خانوادم زندگی کنم و ….. پدرم معلم بازنشسته هست و مادرم خانه دار و تو شهری ک زندگی میکنیم فقط اقوام پدرم هستن ک با ما خوب نیستن واقعا من کم اوردم واقعا گاهی حق با مادرمه گاهی هم با پدرم هردوشون میگن ولتون میکنم میرم ب هم‌میگن این دو تا توله های تون ب من چه ن پدرم ن مادرم ما رو نمیخوان واقعا مادرم همیشه میگه دسته توله هاتو بگیر برو جای دیگ زندگی کن وضعیت اقتصادی هم ک میدونید واقعا خوب نیست منم خسته شدم واقعا از صبح با استرس و دعوا تا شب اگه تموم بشه میخوام از خونه فرار کنم یا خود کشی کنم دیگه بریدم ن کسی و دارم ن پولی دارم ن پشتوانه ای دارم هیچی ندارم خواهشا یکی ی راهی بزاره جلو پام