من زنمو خیلینکه دوست داشتم اما مجبور شدم بخاطر خیانتی که بهم کرد چندبار ازش جدا شم شرایط بدی هم داشت یه پدر بی منطق و زور گو که بعداز جدایی باباش گفته بود من همچین دختری ندارم نه داشتم وطفلی بی کسو کار شده دلم براش میسوزه زیاد فکرنمیکردم با این شرایط بهم خیانت کنه که کارش به اینجا برسه عاشق دوست پسرش بود و بهم خیانت کرد چاره ای جز جدایی نداشتم با اینکه خیلی دوسش داشتم مجبور شدم جدا شم والان دلم حسابی براش تنگ شده ودلمم میسوزه براش بعد گذشت 2سال دلتنگم 4سال زندگی کردیم فقط باهم