با سلام و وقت بخیر
من دختری 30ساله هستم که نزدیک یکسالو 5ماهه با پسرِ پسر عموم که 35 ساله ارتباط دارم به قصد ازدواج، من 5سال بود که عاشقش بودم ولی بهشون چیزی نگفتم تا یک سال پیش با هم رابطه ای را شروع کردیم ما در دو شهر جدا زندگی میکنیم و تنها مشکل ما برای ازدواج محل زندگیمون هست که ایشون اصرار داره که در محل زندگی ایشون که یه شهر کوچک هست زندگی کنیم ولی من در شهر بزرگ زندگی میکنم و سر کار میرم و برام سخته. ایشونم در ایستگاه برق کار میکنن و راضی نمیشن که انتقالی بگیرن. اوایل اشنایمون خیلی خوش اخلاق بودن ولی از وقتی متوجه شده من حاضر نیستم تو اون شهر کوچیک زندگی کنم چند ماه هست بداخلاق شدن و همش اصرار داره که جدا بشیم چون میگن من به هیچ وجه برای کارم انتقالی نمیگیرم . در ضمن ایشون مشروب میخورن و اهل تفریح با دوستاشه. یا سر کارِ یا با دوستاش تفریح،تا بهش میگم میگه تو بیای اینجا زندگی کنی همون میشم که تو میخای و خوشبختت میکنم. یه مشکل دیگه ای که داره همش شک میکنه به من که با کسای دیگه ای هستم . تو این مدتی که با هم در ارتباطیم فقط 3 بار اومده به دیدن من و میگه چون ما فامیل هستیم نمیخام حرفی پشت سرت باشه و دلیل دیگشم به خاطر ماشین که نداره . ببخشید اینقدر طولانی شد ،ممنون میشم راهنماییم کنید