دوراهی
سلام، من در برهه ی سختی از زندگی قرار گرفته بودم و خانمم مرتبط مرا به جدایی تهدید یا تحقیر می كرد. نهایتاً من به این نتیجه رسیدم كه ایشان از زندگی با من خوشنود نیست. بنا بر ضرورت كاری محل زندگی مان هم از هم جداشد و در شهر دیگری ساكن شد. بعد از مدتی با دخترخانمی وارد رابطه شدم. همسرم از این رابطه باخبر شد و مشكلات فراوانی برایم آغاز شد. می گوید هدفش از تحقیر من صرفاً ترغیب من برای تلاش بیشتر بوده است و الا زندگی مان را دوست داشته است. در پاسخ من كه می گویم تو مرا ترک كردی و بارها تهدید به جدایی كرده بودی و من رابطه را تمام شده می دانستم زیر بار نمی رود و مرا خیانت كار می گوید. حالا نه دل جداشدن از هم را داریم نه می توانیم با هم بمانیم! مدام احساس سردرگمی و شكنجه شدن داریم. هم به آن دخترخانم كه اختلاف سنی زیادی با من دارد احساس دلبستگی می كنم و نمی خواهم باعث ضربه ی روحی به او شوم هم به همسرم هنوز احساس علاقه مندی می كنم و می بینم ریشه های رابطه ی ما هنوز زنده مانده اند. همسرم هم هم به من هنوز علاقه مند است هم دلچركین! مانده ایم بر سر دوراهی!!! لطفاً كمك كنید.
سردی روابط زناشویی
دوست عزیز توصیه میکنم هر دوی شما در زمانی مناسب با هم گفتگو کنید .
رفتارهای کودکانه و از روی لجبازی رو کنار بذارید .
هم شما و هم همسرتون فکر کنید و در زمانی مشخص برای ادامه این زندگی پاسخ بدید .
رفتار شما با توجه به نکات منفی که داشته ایشون رو به ادامه زندگی ترغیب کرده .
هر چند میتونه باب خیانت رو باز کنه . یعنی شما برای انتقام از همسرتون وارد رابطه با یک دختر شدید .
حال دختر احساس بدی داره و میتونه برای انتقام از شما با فرد دیگه ای وارد رابطه بشه و همین سیکل ادامه پیدا کنه .
به همین خاطر خوب فکر کنید .
و از نظرات یک مشاور خوب و مجرب به عنوان فردی اگاه که از خارج به زندگی شما نگاه میکنه هم بهره ببرید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
الآن همسرم به طور زبانی میگوید که علاقه ای به ادامهی زندگی با من ندارد و از این موضوع نمیتواند بگذرد و برای مشاوره هم دیر است و کار از کار گذشته است. اما از طرف دیگر اگر من با آن دخترخانم حتا صحبت کنم به شدت واکنش منفی نشان میدهد. آن دختر خانم هم در انتظار سختی به سر میبرد. هیج کدام از ما سه نفر نمیتوانیم دل بکنیم و ماجرا را تمام کنیم و من احساس میکنم که در این میان دارم به دو نیم تقسیم میشوم و احتمالاً در پایان هم نه اینور را دارم نه آنور!!!