با سلام،من در محیط کار یک همکار دارم که بنا به شرایط کاری در یک اتاق هستیم و کارمان به هم پیوسته است و در مدت هشت ماهی که از همکاریمان گذشته و طی گفتگوهایی که در این مدت داشتیم و آشناییکه از او بدست آوردم به او علاقه مند شده ام و به او احساس پیدا کردم و دنبال یه رابطه بلند مدت و پایدار هستم اما از لحاظ منطقی میدانم که ما دو قطب مخالف هم هستیم مثلا ایشون تفریحشون قلیان و مشروب است ولی من تاکنون حتی با دوستان خود به یک کافه هم نرفتم. چون ایشون یک دختر زیبا هستن خودشون گفتن و خودم هم دیدم که که خیلی ها هر روز چه حضوری و چه مجازی بهشون پیشنهاد دوستی میدن ولی من در طول عمرم با اینکه با دختران زیادی چه در خانواده جه دانشگاه و چه در محیط کار برخورد داشتم ولی تاکنون هیچ وقت نسبت به یک دختر حسی نداشتم و دوست دختر هم نداشتم و همچنین میدانم که خانواده من مطمئنم با این ارتباط مخالفت خواهند کرد چون خانواده ما بسیارمذهبی است و همچنین این خانم یک ازدواج ناموفق داشتن ، هرچند من آدم مذهبی نیستم و تعصبی روی موضوعه خاصی ندارم.
اما مشکل من اینه که نمیتونم چطوری به خودم جرات بدم و حسمو بهشون بگم و یا نگم چون میترسم با شناختی که از این خانم دارم اگه جوابشون منفی باشه احتمالا دیکه حتی کارشونم عوض میکنند و این دوستی معمولی که باهمم داریم از بین خواهد رفت و. به تازگی هم بهم گفت که با یه نفر آشنا شده. منم دارم دیونه میشم چون هم دوسش دارم هم منطقم بهم میگه دارم اشتباه میکنم و نمیخوام لذت هر روز دیدن و حرف زدن باهاش رو از دست بدم.تا حالا یه همچین حسی رو تجربه نکردم میشه راهنماییم کنید