دوستی افراتی
سلام من ۱۴ سالمه
داستان از اینجا شروع میشه که من ۱۲ سالم بود تازه از استان رفتیم به شهرستان و توی مدرسه جدید ثبت نام کردم چون امتحاناتم نمره خوب میگیرفتم یه اقا پسر اومد و…..خلاصه باهم دوست شدیم و قرار گذاشتیم باهم تیزهوشان قبول شیم که تا دبیرستان کنار هم باشیم ولی بعد از یه مدت خیلی بهم وابسته شدیم و من دلم میخواست هر روز به مدرسه برم ک ببینمش تا ی وقتی که دیگه خیلی اذیت میشدم نمی دیدمش مجبور شدم باهاش قهر کنم تا از ذهنم بره و باهاش قهر بودم تا جایی خبر رسید که تیزهوشان قبول شدیم دیگه تو یه مدرسه بودیم پارسال که غیر حضوری بود ندیدمش ولی امسال هر روز می بینمش وایی خیلی اذیت میشم هر لحظه بهم نزدیک میشه دلم میخواد بغلش کنم وایی خیلی اذیت میشم چه کار کنم از یادم بره و دیگه بهش فکرنکنم
سلام به شما دوست عزیز
خب احساس دوست داشتنی که نسبت به دوستت تجربه می کنی قابل احترام هست اما در اینجا سوال مهمی که شکل می گیرد این است که این احساسات شما نسبت به این آقا چگونه می باشد که باعث می شود بخواهید از او دروی کنید و چه چیزی باعث می شود که نتوانید یک دوستی معمول را تجربه کنید و شاید بهتر باشد بپرسیم که فکر می کنید ادامه دوستی می تواند چه آسیب هایی برای شماها داشته باشد؟
هر رابطه ای که با تمرکز افراطی و سرمایه گذاری روانی زیاد همراه شود می تواند آسیب زا باشد اگر شما نتوانید بین روابط دوستی و مدت زمانی که از نظر بیرونی و روانی برای ان وقت می گذارید تعادل ایجاد کنید خب این مسیر می تواند آسیب زا باشد در صورت یکه میزانی از تعادل کمک می کند تا بتوانید شرایط بهتری را در یک رابطه دوستی تجربه کنید.
در کنار اینکه اگر ارتباطی را آسیب زا می دانید بهتر است بجای سرزنش کردن خود در احترام به فرد مقابل بیان کنید که مایل به این میزان ارتباط نیستی و یا اینکه خودت حدود رابطه را حفظ کنی و بقیه مسیر رشدی را طی کنید.
نمی دونم به خاطر مهربانی و شایدم درس خوان بودنش ولی یه حس خاصی بهش بپیدا کردم . من دیگه الان دوسال هست که دارم بهش فکر می کنم و خیلی اذیت میشم
و اگر بخوام به دوستی باهاش ادامه بدم الان هم دیره چون نزدیک به ۱ سال هست که قهریم و روم نمیشه برم اشتی کنم و هم اینکه اشتی کنم باعث میشه هر لحظه همراهش باشم و خب هم اون اذیت میشه هم من
من می خوام کلا از ذهنم دورش کنم ولی چون هر روز تو مدرسه می بینمش نمیشه پیشنهاد شما چیه
نمی دونم به خاطر مهربانی و شایدم درس خوان بودنش ولی یه حس خاصی بهش بپیدا کردم . من دیگه الان دوسال هست که دارم بهش فکر می کنم و خیلی اذیت میشم
و اگر بخوام به دوستی باهاش ادامه بدم الان هم دیره چون نزدیک به ۱ سال هست که قهریم و روم نمیشه برم اشتی کنم و هم اینکه اشتی کنم باعث میشه هر لحظه همراهش باشم و خب هم اون اذیت میشه هم من
من می خوام کلا از ذهنم دورش کنم ولی چون هر روز تو مدرسه می بینمش نمیشه پیشنهاد شما چیه