سلام دختری ۲۱ ساله هستم ترم یک دانشگاه بودم به آقایی که در کلاسمون بود علاقه مند شدم چون خیلی مهربون و حامی بود منم باهاش چت میکردم تا اینکه فهمید بهش علاقه دارم به من گفت بریم یک جای خلوت تا ببوسمت و بغلت کنم اما من دختر پاکی بودم و نمیخواستم هرچند خودش هم تجربه اولش بود،به اجبار برای اینکه قهر نکنه قبول کردم و رفتم اما تقاضاهاش به مرور بیشتر میشد تا اینکه وقتی با هم در جای خلوتی بودیم تقاضای سکس میداد و مجبورم میکرد، با این رفتار ها دچار دوگانگی شدم چون اون واقعا دوستم داره و اینو ثابت کرده به من،منو به خانوادش معرفی کرد، اما اون ها تماسی با خانواده ام نداشتن،وقتی ک خودش برای آشنایی به خونه ما زنگ زدن خانواده من مخالفت کردن،اما رابطه ما همچنان مخفیانه ادامه دارد اون از من سکس میخواد و من مخالفت میکنم میگه تقصیر خودته میخواستی منو عاشق نکنی و اینکه میگه من فقط با تو آروم میشم و رابطه تا تو فقط باعث آرامشمه نه اینکه فقط ارضا شم،این حرفا منو تحت تاثیر میذاره و اینکه میگه بعد تو به هیچ دختری فکر نمیکنم ح . راستش اوایل رابطه قصد ازدواج باهاش رو نداشتم و فقط از سر تنهایی باهاش حرف میزدم ولی وقتی احساساتشو دیدم بهش علاقه مند شدم،هر وقت ک حرف از رفتم بزنم گریه میکنه،توی تما مواقع نشون داده واقعا دوستم داره ولی میگه باید تا ترم اخر درسمون صبر کنیم تا اوضاع مالیش خوب بشه و بیا د دوباره خواستگاری،هر چند میدونم اگه بیاد خانوادم قبول نمیکنن ولی دلم نمیاد خودم رابطه رو تموم کنم چون خودمم بهش علاقه مند شدم اما رابطه جنسی رو نمیدونم چیکار کنم چون نمیخوام قبل تزدواج انجام بدم،از طرفی میترسم اگر ردش کنم دیگه کسی مثل اون پیدا نشه که اینقدر دوستم داشته باشه ولی خب خیلی تحت فشار جنسی هست و من نمیتونم اینکارو واسش بکنم واسه همین میگه اگ اینکارو نکنی میرم.خواهش میکنم راهنماییم کنین مرسی