سلام حوا 25 ساله هستم دانشجوی ارشد
حدود دو سال و نیم سال یعنی از سال 91 تا93 با پسری دوست بودم ب اسم ارش که یک روز شوهر خواهرم محمد باهام تماس گرفت و گفت ک جریان رو فهمیده و خیلی دعواها و مشکلات بین من و محمد پیش اومد چون حرکت من روخیلی زشت میدونست و خیلی تهمتا ب من زد و من ماجرای دوستیم رو ب خونواده م یهنی مادر و دوتا خواهرام گفتم و ب برادر و پدرم نگفتم چون میدونستم قیامت میشه البته من بااون پسر قصد ازدواج داشتم دراین بین امیرحسین شوهرخواهر دیگه م جوری وانمود کرد ک با محمد مخالفه و کمکم میکنه ک با ارش ازدواج کنم خلاصه طی جریاناتی من میفهمم ک امیرحسین اونی بود ک رفت امار من گرفت و ب محمد و خیلی جاهای دیگه و خیلی افراد دیگه گفت و تهمتای خیلی زیادی بهم زدن درحدی ک من حتی حاضر نیستم ی ثانیه امیرحسین ببینم البته امیرحسین نمیدونه که من فهمیدم ک اون پشت سرم چیاگفته و چکارا کرده
طی جریاناتی ارش حرفایی بهم زد ک فهمیدم نباید ازدواج کنیم یعنی فقط چون دوستم داشت میخواسته باهام ازدواج کنه عقلش میگفت برا ازدواج خوب نیستیم و حتی بدبخت میشیم درحدش نیستم خلاصه ایقد حرفاش ناراحتم کرد که دیگه همه چی ارزشش از دست حرفایی ک هیچوقت ازش پشیمون نشد براهمین مطمئن شدم با ک باید جداشیم
بعد مدتی از بیکاری با پسری صحبت میکردم ک اونم چون دختری ک دوست داشت مرده بود از بیکاری ی مقداری بامن میحرفید سال اخر لیسانسم بود ب فاصله 3 ماه از جدایی از ارش ک من از بیکاری با علیرضا حرف میزدم علیرضا اهل همون شهری بود ک من دوره لیسانسم توش میخوندم سرکار کارمند اداره بود لیسانس داشت ک البته بخاطر حساسیت پدرم ک دومادش حتما باید سطح تحصیلیش بادخترش یکی باشه اونم مثل من اومد ارشد. خونه نیم ساخته داره وضعیت خونوادگیش خوبه خواهرو برادراش همه استاد دانشگاهن و خودش سی سالشه
کم کم حرف زدن ب دیدار حضوری کشید و علیرضا بعد8 ماه خواست با من ازدواج کنه و البته فقط پدرش یکم برای جریان مالی پدرم باازدواج بامن موافق نیست ک علیرضا گفت پدرش سر ازدواج همه خواهر و برادراش همین کار رو کرده و خودش رضایت داده ولی بقیه خونواده ش راضین البته ب هیچکش هم نگفته بامن دوسته ک کسی ی وقت حرفی نزنه ک دختره اهل دوستیه پس دختر بدیه گفت من با خونواده م قبول داره ولی من حرفی از ارش نزدم حالا باتوجه ب حرفا کارایی ک امیرحسین کرده و حرفایی ک هنوزم میزنه پشت سرم پیش اشناهام موندم باید قضیه ارش بعد 2 سال دوستی ب علیرضا بگم؟ با امیرحسین چکارکنم؟ باتوجه ب شرایط مالی پدرم ک اصا نمیتونه خرج عروسیم بده درسته ک با علیرضا بمونم. خونواده م شرایط مالی بدی داره و پدرم از تنبلی حاضر ب کار نیست خونواده دارم