رابطه دوستانه
سلام وقت بخیر. من یه دوست به اسم امیر دارم ما توی یه اکیپ 5نفره از همکلاسی های دانشگاه هستیم که الان 2تا از بچه های اکیپ با امیر به دلیل دروغگویی و جلب توجه قطع ارتباط کردن. متاسفانه امیر دروغ هایی میگه که واقعا با احساسات آدم بازی میکنه. من مطمئنم امیر مشکل روانی داره. چون یه آدم بدون کمبود و نرمال هیچ وقت نمیاد به دوستاش دروغ بگه که من بیماری سیروز کبدی دارم و باید شیمی درمانی بشم و بعد حرفشو عوض کنه بگه فقط یه التهاب ساده کبدی بوده. این اواخر هم میگه من بیماری چند هویتی دارم. و یه شب به قول خودش با اون یکی هویتش توی گروه واتس اپ شروع به توهین کردن، کرد. و فرداش پیام داد که اصلا از ماجرای گروه واتس چیزی یادم نمیاد. منم بهش گفتم که “نمیخوام راجع به اون ماجرا صحبت کنم به زمان و فاصله نیاز دارم.” صادقانه میخوام این دوستی رو پایان بدم چون امیر به شدت بهم احساس نا امنی و استرس میده و با این مسئله که خیلی راحت میتونه بهم دروغ بگه و منم به روش نیارم، نمیتونم کنار نمیام. قصد دارم با آرامش بدون بحث بهش بگم” ما دوستای مناسبی برای هم نیستیم و من واقعا توی این دوستی کم آوردم.” در واقع دلیل اصلیم برای پایان این رابطه اینه که کشش این همه استرسارو ندارم چون زندگیم به اندازه کافی پر از استرس و مشکلات هست. من یه دوستی با آرامش و لحظات خوش میخوام. فقط الان دوتا مسئله مانع من میشه 1- میترسم اگه ارتباطمو قطع کنم امیر حرفا و درد و دلامو به بقیه بگه چون این رفتارو قبلا ازش دیدم.
2- احساس میکنم شاید یک درصد واقعا بیماری چند هویتی داره و اگه توی این شرایط به عنوان دوست از کنارش برم توی دنیای دوستی در حقش بی انصافی کردم و عذاب وجدان بگیرم. خواهش میکنم کمکم کنید. ممنون
با سلام خدمت شما
دوست عزیز احساس ناراحتی و نگرانی و نا امنی که تجربه می کنید با توجه به مطالبی که عنوان کردید کاملا قابل درک است.
همه انسان ها گاهی در تصمیم گیری ها ی خودشان و در انتخاب هایی که انجام می دهند ممکن است دچار تعارض شوند.
یعنی یه خواسته ای در عین اینکه برایشان جاذبه دارد دافعه هم داشته باشد و خب تصمیم گیری در چنین شرایطی دشوار تر به نظر می رسد.
اگرچه تصمیم گیری در کل موضوعی پیچیده و دشوار است و در آن ما هر انتخابی که انجام دهیم در نهایت برای ما مزایا و معایبی را در پی خواهد داشت و هیچ وقت نمی توانیم در عمل یک انتخاب صد در صد خوب داشته باشیم و شاید چنین تصوری اشتباه و چنین انتظار و خواسته ای هم به دور از واقعیت و دست نیافتنی و غیر واقع بینانه باشد.
این مورد نکته ای است که درباره مسئله اولتان باید آن را مورد توجه قرار دهید و در نهایت یک گزینه را انتخاب کنید.
اینکه ادامه دهید و هربار استرس و اضطراب و ناراحتی و ناکامی را تجربه کنید و همواره خودتان را در معرض آسیب قرار دهید.
یا اینکه یک بار این دوستی را تمام کنید و پیامدهای احتمالی آن را هم مانند همان موضوعی که اشاره کردید بپذیرید و اگر چنین موضوعی رخ داد خودتان را برای آن آماده کنید و دیگران هم ممکن است برخورد خاصی نداشته باشند و اگر هم داشتند مدتی درباره شما صحبت کنند و موضوع تمام شود.
خودتان ببینید کدام گزینه برای شما در نهایت سود بیشتر و زیان کمتری در پی خواهد داشت و کدام یک گران تر تمام خواهد شد.
در مورد مسئله دوم تان اما توجه داشته باشید که هر کسی مسئول رسیدگی به نیازها و خواسته های خودش و مراقبت از خودش و سلامت جسم و روان خودش است و هرگونه لطف و محبت و مسئولیت اجتماعی که مغایر با این مسیر باشد حذف می شود و اولویت حفظ سلامت و حافظت از خودتان است.
تصور ناجی گری و موضع ناجی هم هرگز موضع راه گشا و کمک کننده و مناسبی نه برای فردی که در جایگاه ناجی قرار می گیرد و نه برای فرد قربانی، کمک کننده و موثر نخواهد بود.
چرا که فرد را همچنان در موضع قربانی و آسیب دیده نگه خواهد داشت و ناجی هم از مسئولیتش در برابر خودش غافل خواهد ماند و در نهایت خودش یک قربانی خواهد بود.
بنابراین قرار نیست سلامت روان و روابط خودتان را به خاطر کمک به فردی که بینش ندارد و مسئولیت رفتارش را هم نمی پذیرد در معرض آسیب قرار دهید.
در نهایت می توانید اگر خواستید به او کمکی کرده باشید به طریقی به او پیشنهاد دریافت کمک حرفه ای بدهید که بتواند نیازها و خواسته هایش را به شیوه های بهتر و موثرتری دنبال کند و با رفتارهای عیر مسئولانه و غیر متعهدانه روابطش را از دست ندهد.