با درود
من فریبا هستم و حدود سه سال است که در آلمان زندگی میکنم. در بدو ورودم به آلمان حدود 50 روز با اصرار دخترعمه ام مهمان خانه او بودم و همه چیز تقریبا خوب بود تا اینکه کم کم متوجه شدم که وجود من ازاردهنده شده و داره خسته میشه در جستجوی خانه برامدم و با یکی از دوستان در شهر دیگری منزلی اجاره کردم و رفتم. بعد از چند ماهی موفق شدم کار پیدا کنم و خوشبختانه در فیلد کاری خودم با عنوان مهندسی مشغول شدم و اوضاع بهتر و بهتر شد. و رفتار دخترعمه سرد و سردتر شد. تا اینکه مادرش به رحمت خدا رفت و من یک هفته مرخصی گرفتم و ۱۴ ساعت راه را به جون خریدم و به دیدارش رفتم و یک هفته در کنارش بودم. بعد از مدتی از من خواست که برای پدرش دعوتنامه بفرستم من علیرغم میلم چون بهش مدیون بودم پذیرفتم اما مجدد گفت که میشه برای یک همراه هم دعوتنامه بفرستی و من چون احتمال میدادم اداره مهاجرت شهرمان قبول نکنه در کمال ادب گفتم که اجازه بده اول برای پدر ویزا بگیریم بعد برای نفر بعدی اقدام میکنم. از آن تاریخ تا به حال جواب تلفن مرا نمیدهد تا جاییکه به همسرش هم زنگ زدم پیام گذاشتم حتی به ایران به خواهرش زنگ زدم و گفتم من نگران حالش شدم اتفاقی افتاده در کمال خونسردی برای من نوشت نه اونا هم خوبند. خلاصه اینکه به حدی علیه من در ایران سم پاشی کرده است که پسرعمه ها و دخترعمه های دیگرم که در ایران هستند هم جواب مرا نمیدهند یا بسیار سرد پاسخ میدهند. حتی برای مراسم ازپواجم هم یک پیام تبریک ندادند و من نزد همسرم خیلی شرمنده شدم. این موضوع برایم بسیار ازاردهنده شده است. ناگفته نماند ایشان به خانواده اش نگفته است که در المان پناهنده شده است و همه فکر میکنند ایشان در المان دانشجو است. از زمانی که من توانستم به ایران بروم و مراسم عقد و ازدواجم را برگزار کنم و همسرم را هم به المان بیاورم همه متوجه موضوع شده اند. و اینکه من حالا دارم اینجا کار میکنم و اقامت دایم گرفته ام و هر سال یکی دوبار به ایران میروم باعث این جدایی ها شده است. حتی به من گفت به هیچکس در مورد نوع اقامت من چیزی نگو منم کلا سرم برای دردسر درد نمیکنه به هیچکس چیزی نگفتم. اما کسی که بعد از شش سال اقامت در المان حتی یکبار هم به ایران نیامده است حتی برای مراسم خاکسپاری مادرش همه را کنجکاو کرده است و همه داستان را متوجه شده اند. حالا من میخواهم هزینه اجاره بها و پذیرایی و مهمون نوازی 50 روز که مهمان ایشان بودم را به ایشان پرداخت کنم که دیگر مدیون شان نباشم و شاید این داستان غم انگیز تمام شود و علیه من اینقدر داستان سرایی نکند. چون یکبار خیلی گستاخانه ابراز داشت که تو همخانه ما بودی و خودت هم میدونی اینجا همه چیز گرونه و شرایط اقتصادی خوب نیست و شوهر من مدتها بیکار بوده و این حرفها بسیار مرا ازرده خاطر کرد. طوری که هر روز به خودم ناسزا میگم که چرا به خونه اش رفتم و تا اخر عمر باید بار منت ایشان بر سرم باشه. لطفا به من بگویید آیا تصمیم درستی گرفته ام یا خیر. چون میخواهم همه هزینه هایی که در این مدت 50 روز بابت اجاره منزلش و خورد و خوراک و بلیط اتوبوس و … تا جایی که خاطرم هست با ایشان تسویه کنم شاید این داستان تمام شود. عملا 7 ماه است که با من قطع رابطه کرده است و حتی مرا از همه صفحات مجازی بلاک کرده اما بدگویی مرا در ایران به حدی کرده است که اعتبار سالیان سال زندگی بی حاشیه مرا زیر سوال برده است. فقط دلم میخواهد با او بی حساب شوم و بهش مدیون نباشم وگرنه این ارتباط از نظر من تمام شده است. کسی که سالها به عزیزترین افراد زندگیش دروغ بگوید قطعا لایق ارتباط نیست. لطفا مرا راهنمایی کنید.
با سپاس فراوان