سلام و عرض ادب. بنده 35سال سن دارم و همسرم 28 سال الان صاحب یک فرزند 6 ماهه هستیم .حدودا3سال است برای کار به تهران مهاجرت کردیم. از روز اول همسر بنده زیاد موافق آمدن به تهران نبود.و همیشه از اینکه اینجا تنهاست نگران بود با اینکه خواهر و برادرش هم تهران هستند ولی بشدت دلتنگ مادرش میشه. قبل از به دنیا آمدن بچه میگفت که بچه که به دنیا بیاد خیالم راحت میشه و سرگرم میشم بعد از به دنیا آمدن بچه تا مدتی خوب بود ولی باز هم دلتنگی ها و ناارومی هاش شروع شد. تا جایی که مشاجره می کردیم.خیلی از مسائل زندگیمون رو باخواهرش که تهران هست در میون میذاره و من حس میکنم همسرم داره دقیقا کپی بردای از رفتار و برخوردهای خواهرش میکنه. حس میکنم داره زندگی تازه شروع شده ما رو با زندگی 8ساله خواهرش مقایسه میکنه. داره 3سال سابقه کار منو با 14 سال سابقه کار باجناقم مقایسه میکنه. با وجود درامدی که دارم ولی درحد توانم براش کم نذاشتم. هیچ چیزی رو ازش پنهان نکردم. همه حساب کتاب زندگی رو گذاشتم دست خودش باشه. اصلانم ادم خسیسی نیستم. ولی گاها خسته و کوفته از سرکار میرم خونه زود خوابم میگیره همسرم با این مورد مشکل پیدا کرده داره مسئله ساز میشه . راهنماییم کنید لطفا