راهنمایی
سلام وقتتون بخیر. پسری هست که از ۶ سال گذشته به من علاقه داره یعنی در سن ۱۷ سالگی منو دیده و تا الان که ۲۵ سالش هست هنوز این حس از بین نرفته. داستان ما خیلی پیچیدست من اون موقع یه دختر ۱۷ ساله بودم و زمان کنکورم بوم،تابستوتا باهاش حرف میزدم و بعد ک نتایج کنکور میومد و میخواستم بمونم پشت کنکور باهاش خداحافظی میکردم که برمو تلاش کنم و درس بخونم(من ۳ سال پشت کنکور بودم) و تمام اون تابستونا ما هیجوقت از نزدیک همو ندیدیم و اون واقعا منو دوست داشت، کم کم سال اخری ک مشت کنکور بودم خودم دچار مشکلات روحی شدم و عذاب وحدان داشتم و بهش گفتم که برو و دیگه هیجوقت برنگرد، و دیگه بلاکش کردم از هر فضای مجازی ای که داشتم- وقتی وارد دانشگاه شدم هر از گاهی با آی دی های دیگه ازم ی فرصت میخواست ولی من فقط بلاک میکردم، نمیخواستمش نسبت بهش عذاب وجدان خیلی زیادی داشتم.تا اینکه الان که دانشگاهم تموم شده و بخاطر ی سری اتفاقات ما دوباره بهم پیام دادیم، بعد از این همه سال من دیروز برای اولین بار رفتم و بیرون دیدمش، ازم وقت میخواد ک من بشناسمش و باهم واقعا اشنا بشیم که شاید اگر واقعا مناسب هم بودیم ب ازدواج فکر کنیم ،تمام این مدت این احساسش توی دلش بوده و به کسی دل نبسته. حقیقتا من هم خیلی احساس تنهایی میکنم و واقعا کسی توی زندگیم نیست ولی موضوع اینه که، من بیشتر دلم میخواست همسر کسی باشم ک مثل خودم کادر درمان باشه، من تو بیمارستان کار میکنم، توی دانشگاه کسی نبود ک شرایط ازدواج داشته باشه و من همیشه میگفتم خب شاید توی طرح ممکن باشه،
من ترم ۷ هستم و ۱ ترم دیگه دازم. همیشه وو فکر طرح بیمارستان بودم ک شاید فرحی بشه و منم ازودواج کنم، ولی موضوع اینه که این آدم مهندسه و تازه هم درسش تموم شده( و البته هم که اون الات قصد ازدواج نداره) بهم میگه بهم فرصت بده، من میترسم، میترسم وقتی رفام طرح و توی بیمارستان کسی دیگه ای رو دیدم ک با فاکتور هام جور شد از اون خوشم بیاد، پس الان واقعا تکلیف با این پسر چیه؟ من چیکار کنم،
دلمم نمیاد دیگه بیشتر از این رو هوا نگهش دارم، الان ۶ سال گذشته و اون تمام این مدت اذیت بوده و دیگه طوری شده ک با این حس عااقه و شیفتگی آمیخته شده، دلم میخواد واقعا تکلیف رو مشخص کنم ک ایا ما مناسبیم یا نه
ولی حتی اگر مناسبم باشیم اگر من بعدا توی بیمارستان برام موقعیتی پیش بیاد ک همه چیش اونطوری باشه ک من میخوام، اونوقت باید چیکار کنم؟!
خواهش میکنم راهنماییم کنید.
از یه طرف هم من خودم آدمی ام ک غداب وجدان میگیرم ک کسی بخاطر من اذیت باشه و غصه بخوره، از ی طرف هم خودم تنهام و دوست دارم کسی توی زندگیم باشه، از ی طرف هم این آدم فاکتور های ازدواج با منو نداره،
البته ن اینکه من خیلی پایبند ب این فاکتور ها باشم، نه ولی دلم میخواست شوهرمم ی شخص بیمارستانی باشه،
ک هنوز موقعیتش پیش نیومده و معلومم نیست پیش بیاد یا ن
چیکارکنم؟
سلام به شما دوست عزیز
احساساتی که دارید قابل احترام هست اما عزیزم دقت کنید که شماها در یک رابطه مجازی و بر اساس یک شناخت مجازی به هم دلبستگی داشته اید البته به نظر می رسد که بیشتر ایشان این دلبستگی را دارند چون شما به گفته خودتان ترجیح می دهید که مسیر دیگری را برای ازدواج سپری کنید .
در اینجا چند نکته مهم وجود دارد .
در مورد این رابطه اگر شرایط اجتماعی ، ظاهری ، شغلی و مسیر مد نظر این آقا برای شما مورد پذیرش نیست بهتر است که در احترام به ایشان بیان کنید که تمایلی به ادامه ندارید و از این رابطه به هر سبکی در احترام خارج شوید تا بتوانید به مرور شرایط بهتری را تجربه کنید .