سلام ۵ ساله ازدواج کردم همسرم باخانواده من زیاد رابطه خوبی نداره همش میخادبره خونه بابای خودش ماباخانواده هامون تویه شهرنیستیم اگه یکجابودیم هرروزمیبایست بره سربزنه بهشون زیادی مغروره ازحرف وگفتارمادرش زیادتاثیرمیگیره اگه خواسته ای که من ازش میخام روقبول نکنه همون خواسته رومادرش مطرح کنه راحت میپذیره.مادرش اوایل ازدواج پشت سرخونواده من بدحرفی کردوقتی باهمسرم مطرح کردم اصلازیربارنرفت وحرفموباورنکردبعدهامتوجه صداقتم شداماباز به روی خودش نیاورد کلاحرف منوزیادقبول نداره فقط حرفای مادرش حتی آرایشگاه عروسی هم به زوربردم جایی که مادرش دستورداده بوداصلابه خواسته من توجه نکرد.من بایدچیکارکنم بعضی وقتابه مادرش حسادت میکنم کلامادرش هم زیادبهش زنگ میزنه اماهمسرم محتوای حرفاشونوبهم نمیگه.توی جمع هم سرم دادمیکشه اسمموبلندصدامیزنه باتحکم!بهش اعتراض که میکنم میگه اخلاقم اینجوریه خوبیهای زیادی هم داره وقتی خونه خودمون هستیم خیلی خوبه اماامان ازوقتی به شهرستان خونواده هامون میریم همش زهرمارم میکنه.توخرج کردن هم زیادگیرمیده هرچی میخام بخرم بایدازش اجازه بگیرم هرچندآدم ولخرجی هم نیستم خرج وخریدم درحدخیلی معمولیه.فکرکردن به این مسایل روم تاثیربدی گذاشته دارم افسرده میشم فکرمیکنم مامانشوبیشترارمن دوس داره چیکارکنم چطوری باهاش برخوردکنم حرفموگوش بده چیکارکنم ازدخالت مادرش توزندگیمون جلوگیری کنم توروخداکمکم کنین