رفتار پدرم با خانومای غریبه
سلام..من تربیت شده تو یه محیط کوچیک و تقریبا بسته از لحاظ آزادی های اجتماعی (روابط آزاد دوستانه-مهمونی آزادانه و از این قبیل موارد رو ندارم) پدر من کاملا آبرومند و شناخته شده و مادرم بسسسسسیار مهربان و ساده و صمیمی با خونوادست..پدر به واسطه شغلش با افراد زیادی در ارتباطه..اخیرا متوجه شدم با خانوما خیلی زیاد از حد گرم صحبت های خصوصی میشه و اظهار صمیمیت میکنه…من چتاشونو خوندم اما قصدم فضولی نبود کاملا اتفاقی بود…حس میکنم داره به اعتماد بیش از حد مامانم به بابام خیانت میشه..بابام کاملا نسبت به این ارتباطا سختگیره اگر مثلا من با مرد غریبه اینطور بحرفم(میخوام بگم این رفتار و اگه تو یکی دیگه ببینه اصلا نمیپسنده) .. من باید چیکار کنم که دست از این کاراش برداره؟ دارم دیوونه میشم .. فقط دلم بحال مامانم میسوزه این موضوع رو نمیتونم با کسی در میون بزارم .. از آبروی خونوادگیمون خیلی میترسم..چند باری غ مستقیم به بابام تذکر دادم که اینطور راحت حرفیدن با یه خانوم غریبه اصلا پسندیده نیست اما اون رقتارشو ناپسند نمیدونه..من پشت کنکوریم ذهنم خیییییییییییییلی بهم ریخته لطفا کمکم کنید
به ما خیلی سخت میگیره حتی تو روابط با دوستای همجنسمون .. اما به خودش که میرسه اوپن مایندیش گل میکنه
دلم برای نگاه صادقانه و عاشقانه ای که مامانم بهش داره میتتتتتتتتتتترکه
با سلام خدمت شما دوست عزیز
با توجه به مطالبی که عنوان کردید به نظر می رسد تحت استرس و تنش زیادی هستید و احساس خشم زیادی را تجربه می کنید.
مسلما تجربه چنین موقعیتی و دیدن یکسری واقعیتها می تواند تا حد زیادی دردناک و آزاردهنده باشد.
اما واقعیت این اس که یکسری از انتظاراتی که اغلب افراد دارند در واقع ناکارآمد هستند و در دنیای واقعی نشدنی.
مانند این انتظار که همه افراد رفتار درست و اخلاق مدار داشته باشند.
و یا توقع اینکه دنیا جای عادلانه ای باشد و حق فرد ساده و مهربانی مانند مادر شما توسط فرد دیگری مانند پدرتان ضایع نشود.
و یا اینکه همه باید متعهدانه و در چارچوب رفتار کنند و همان چیزی که برای خودشان درست می دانند درباره دیگران هم رعایت کنند.
اگرچه خیلی از این موارد مربوط به اخلاق هستند و بسیار خوب بود اگر همه رعایت می کردند و اخلاقی رفتار می کردند اما در واقعیت خیلی ها اینگونه نیستند و به هر دلیلی نامنصفانه رفتار می کنند.
ظاهرا اینگونه بایدهایی که داریم فقط باعث احساس ناکامی و ناراحتی و آزار ما می شوند و کارایی مثبتی ندارند و برای همین به آنها ناکارآمد می گویند.
چرا که افکاری کارآمد شمرده می شوند که باعث حرکت ما به سمت خواسته هایمان شود و به ما انگیزه بدهد نه اینکه باعث عدم انگیزه و ناامیدی و مانع ما بشوند.
البته افکار ایده آل گرا خوب هسند اما زمانی که ما برای خودمان آنها را داشته باشیم تا بتوانیم برای آن اقدام موثری انجام دهیم زیرا فقط بر روی رفتار خودمان کنترل و تسلط داریم نه دیگران.
نکته دیگری که خب است مدنظر قرار دهید این است که پدر شما نقش پدر را برای شما دارند و اگر هرگونه خطا و مسئولیت گریزی یا عدم تعهدی که در نق شهمسر انجام می دهند بن خودشان و مادرتان است.
بنابراین اینگونه موارد اگرچه دردناک و ناراحت کنده هستند اما به دلیل پیچیدگی نه تنها در حوزه اختیارات ما قرار نمیگیرد بلکه با پرداختن به آن چه بسا پیچیده تر شوند چرا که اساسا مربوط به خودشان و رابطه بین خودشان است.
بر همین اساس به شما توصیه می شود به زندگی خودتان بپردازید و با تمرکز بر مواردی که در آن اختیار و کنترلی ندارید، انرژی روانی خودتان را بیهوده به هدر ندهید چرا که هر کسی در برابر نیازها و خواسته ها و اهداف زندگی خود مسئولیت دارد و شما هم اول از همه باید متمرکز بر مسیر زندگی خودتان باشید.
و اینگونه موارد ناخوشایند را به عنوان بخشی از واقعیت انکار ناپذیر و اجتناب ناپذیر زندگی بپذیرید تا دچار احساس ناکامی پی در پی نشود.