8
زندگی ناآرام
با عرض سلام و خسته نباشد من پسری 18 ساله هستم و مشغول درس خواندن مادرم 7 سال است که دچار افسردگی شدید شیدایی یا 2 قطبی هست که اخیرا منجر به پارکینسون شده ( 45 ساله) دیگه خسته شدم از این وضعیت نمیدونم باید چه کار کنم؟ خودم چند وقتی هست که عصبی شدم با خانواده ام در گیرم این مشکلات خیلی روم تاثیر گذاشته شما عاجزانه میخوام که منو راهنمایی کنید با تشکر
عزیزم بهتره ایشون رو حضورا” به مشاوری متعهد ببرید تا مادرتون رو مورد درمان قرار بده .. به هر حال این اختلال رو میتونید از دو طریق دارو و رفتاردرمانی حل کنید …اگر همراهی نکردن خودتون با مراجعه روش های برخورد مناسب رو از ایشون فرا بگیرید
باعرض سلاممن زنی۴۰ ساله هستم ۳تابچه دارم همسرم۴۲ ساله هست ازصب تاظهر سره کاره وقتی میاد خونه میخابه تاشاعت۸نیم شب بعد میره پیش دوستاش تا۱۲ شب بعد میاد میاد خونه هروز این کاروتکرارمیکنه حتی ب مشکلات خانوادش توجه نمیکنه منم باهاش دعوامیکنم که چرا تادیروقت خونه نیستی نمیدونی تواین خونه چه خبره هرچی هم بهش میگم بدبرداشت میکنه لج بازی میکنه خیلی از زندگیش سرد شده اولا اینجورنبود منم دچار افسردگی شد خواهش میکنم راهنماییم کنید چیکارکنم باهاش؟ باتشکر از مشاوره ی خوبتان
دوست عزیز در این مواقع که صحبت کردن شما به جایی نمیرسه یا باید چنین شرایطی رو تحمل کنید و یا از فردی معتمد و در واقع ریش سفید فامیل برای وساطت استفاده کنید …شاید مشکلی در این بین باشه که بتونید با مشورت کردن با این فرد معتمد برای حلش قدمی بردارید
در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
سلام من الان یازده ماه نامزدم ولی اصلا روز ش ندارم شوهرم یکم اخلاقش با من متفاوت اما با اون میشه کنار اومد اما خانوادش بخصوص مادرش بین منو عروسش که اونم نامزد خیلی فرق میزاره و این منو اذیت میکنه چون اون عروسش انتخاب خودشه و همچنین بین شوهر من و اون یکی پسرش خیلی فرق میزاره و به ما بها نمیده فقط طرف اون دوتاس و به اونا بها میده و همیشه پول به اونا میده چون این دوتا برادر با پدرشون کار میکنن و پولشون دست اوناس من چیکار کنم این وضع خستم کرده دیگه تحمل ندارم خسته شدم منم ازدواج کردم که ارامش بگیرم ولی..
دوست عزیز شما قبول کردید با این شرایط زندگی مشترک خودتون رو شروع کنید پس نباید نگران باشید و باید تلاش کنید تا خودتون بتونید زندگی خودتون رو تامین کنید … وقتی بتونید به این مورد برسید رفتار دیگران هم تغییر خواهد کرد پس صبور باشید و برای زندگی خودتون تلاش کنید …
در ضمن با محبت کردن به مادرشوهرتون میتونید به مرور اعتمادش رو جلب کنید و نظرش رو با خودتون همراه کنید
به نظر شما چطوری میتونم کاری کنم که بین ما فرق نذاره من همیشه بهشون احترام میزارم و چیکار کنم که شوهر منم دوست داشته باشه مثل اون پسرش از چه طریقی محبت کنم
شما باید این حس رو خودتون با محبت کردن در این خانواده به وجود بیارید ولی نباید انتظار داشته باشید که یک شبه چنین اتفاقی بیفته … شما باید برای رضای خداوند محبت کنید و راه زندگی خودتون رو ادامه بدید … بقول قدیمیا حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند… پس کار و حرفی که از دل شما بیرون بیاد مسلما” میتونه روی مادرشوهرتون موثر باشه
مچکر از راهنماییتون