سلام , من با همسرم چهار سال پیش اشنا شدیم در خارج از ایران , من از اول شرایط خانوادگی خودم رو بدون ذره ای سانسور براش توضیح داده بودم و او در ظاهر قبول کرده بود اما وقتی پای ازدواج اومد هی معطل کرد و اخر گفت بیا عقد موقت کنیم تا وام ازدواج افزایش پیدا کنه , و از اون موقع علیرغم اینکه وام ازدواج افزایش یافته باز هم از زیر عقد دائم فرار میکنه , ولی بزرگترین مشکل من این عادتی هست که به محض اینکه برای ادامه زندکی به ایران برگشتیم پیدا کرده , تو هر دعوا و بحثی اولین جمله ای که میگه همینه که فکر کردی ننه بابات کین ! تقصیر خودمه که ادمت کردم برات پول ریختم جلوت الان زیادیت شده! لیاقت تو یکی مثل همون باباته !یا اینکه میگه من گند زدم به زندگیم چون دلم برات سوخته بود حالا تا اخر عمر گیر کردم باهات
من نمیدونم باید چیکار کنم میترسم برم از این زندگی و بعد پشیمون بشم بعد بفهمم که میشد درستش کرد
لطفا کمکم کنید