باسلام
من و همسرم هردو ۳۵ ساله هستیم و ۶ سال از ازدواج ما میگذرد . البته ۴ سال از آشنایی ما و اولین خواسنگاری گذشت تا ازدواج کردیم.مشکل اصلی من با همسرم این هست که از زمان آشنایی تقریبا هیچ مشکلی با هم نداشتیم وبا وجود مخالفت خانواده ها با هم ازدواج کردیم.علت مخالفت خانواده ایشان این بود که سنتی بودند و ترجیح میدادند ایشان با کسی از اقوام خودشان ازدواج کند. اما خود ما هیچ مشکلی نداشتیم و ازدواج کردیم.مشکل اینجاست که از آنزمان تابحال هر چه مراحل زندگی ما پیشتر میرود (خواستگاری.نامزدی.عقد.ازدواج.تولد فرزند به خواست هردومان)رابطه خانواده ایشان با من و خوانواده ام بهترمیشود و بارها به زبان آورده اند که چقدر اشتباه فکر میکردند اما متاسفانه همسر من که عاشقانه من را دوست داشت مرحله به مرحله سردتر و بی مسئولیت تر میشود . رابطه ما بیشتر شبیه دو دوست خیلی صمیمی شده و فراموش کرده که منهم به عنوان یک زن نیاز به حمایت و عطش ایشان دارم.با وجود اینکه قبل از ازدواج بسیار گرم بود بعد از عقد هیچ کششی از نظر جسمی به من نداشت و بعد از ازدواج بدتر شد.شاید ماهی یکبار با هم رابطه داشتیم و از زمان بارداری و پس از زایمان بدتر هم شده است.مثلا قبل از ازدواج برای دیدن من چه سختی ها که نمیکشید.روز تولد من مهمترین روز زندگی اش بود . اما پس از ازدواج همه چیز فراموش شده و حتی روز تولد من مرا در خانه تنها گذاشته و با دوستان به گردش رفته است.توضیحا به عرض برسانم که به خاطر ادامه تحصیل ایشان منهم از کار خودم استعفا دادم و با ایشان به خارج از کشور آمده ام و با کمترین امکانات از اول شروع به تحصیل کرده ام و تقریبا همه امور اداری و امور خانه به خصوص به خاطر زبان به عهده من گذاشته شده و ایشان فقط باید درس بخواند که آن کار را هم درست انجام نمیدهد.از زمان تولد دخترمان همه چیز بدتر هم شده است .به زبان دلسوزترین مرد است اما حتی در روزهای اول و در بیمارستان چندین بار مارا در کشور غریب تنها گذاشته و به مسافرت رفته است.البته مسافرت به این علت است که خانواده من و دوستانی که برای تولد نوزاد نزد ما بودند به گردش میرفتند و منهم به علت زایمان نمیتوانستم همراهی کنم و ایشان میگفت نمیشود تنهایشان گذاشت .درصورتیکه خودشان مسلط بودند و به تنهایی هم میتوانستند بروند.لطفا راهنمایی بفرمایید برای اینکه ایشان احساس مسئولیت بیشتری نسبت به من و دخترمان داشته باشند و رابطه مان هم گرمتر شود (توقع ندارم مثل قبل از ازدواج باشد چون طبیعیست که به مرور زمان عطش هردوطرف کمتر شود)و اینکه اگر همه چیز عادی است و من حساس شده ام چطور میتوانم خودم را با شرایط جدید وفق دهم تا کمتر اذیت شوم.
با تشکر