سن ازدواج
سلام به شما اسم من رضاست من ۲۴ سالمه کارشناس عمران هستم پسری مذهبی ام و به ازدواج خیلی احترام قایل بودم و واسه همین سمت رابطه نرفتم و همش دنبال این بودم که زود ازدواج کنم .. خب تا الان که شرایطش فراهم نشده و سخته خیلی چون الان بیکارم . یه مشکلی دارم فک میکنم حساسیته یا افسردگی اما من به سن ازدواجم خیلی حساسم یعنی میگم اگه سنم بشه ۲۸ یا ۲۹ و مجرد بمونم بعد اون دیگه ازدواج معنی نداره اون سنی هستش که مسولیت های فردی زیاد میشه و به دنبال اون مسولیت های زن و فرزند هم اضافه میشه خب از ازدواج دیگه لذتی نمیبرم …
فامیلم با این نظر من مخالفه ولی میگم که اگر بهترین دوران جوونی رو به تنهایی بگذرونم و شاید به گناه کشیده شم دیگه چه ارزشی داره ک بعد اون دنبال ازدواج باشم نمیدونم ریشه این حس و فکر در چیه اما خیلی منو اذیت میکنه تا حدی که خیلی احساس خشم میکنم لطفا کمکم کنیید ..
با سلام خدمت شما دوست عزیز
خیلی مبهم درباره مسئله تان صحبت کردید و اگر درباره دغدغه تان توضیح بیشتری می دادید بهتر می توانستید راهنمایی دریافت کنید.
اما به نظر می رسد شما نگران این هستید که سن ازدواجتان دیر بشود.
البته زمانی که شما ازدواج می کنید به هرحال یک نقش به دیگر نقش هایتان اضافه خواهد شد که آن هم نقش همسر بودن است و به خودی خود مسئولیتها و وظایفی را در پی خواهد داشت.
حالا اینکه در چه سنی این اتفاق بیفتد خیلی تفاوتی ندارد، مهم همان نقش است که مسئولیت و تعهد به همراه خود دارد.
تمام انسانها یکسری نیازهای دارند که در آن با یکدیگر مشترک هستند مانند نیاز به بقا، عشق و تعلق خاطر و …
آنچه افراد را از یکدیگر متمایز می کند بیشتر طریقه و شیوه ای است که برای برآوردن نیازهایشان انتخاب می کنند که به نوعی همان خواسته ها هستند.
مسئله مهمی که در شکل این خواسته ها موثر است ارزشها و باورها و تصاویری است که ما در ذهنمان داریم و فکر می کنیم اگر آن را به دست آوریم حال خوبی خواهیم داشت یا مطابق با مسیر ارزشهایمان است.
حالا اگر این ارزشها را به عنوان معیار و یک چارچوب در نظر بگیریم، همان چیزی اسست که به زندگی ما معنا می دهد.
به عنوان مثال ازدواج برای شما یک ارزش است.
اما خب مانند هرچارچوب و ارزش دیگری مستلزم هزینه هایی هم هست ک شاید آنچه شما به عنوان مسئولیت اشاره کردید در واقع همان هزینه ای است که شما در برابر خواسته ی خودتان متحمل می شوید.
تمام خواسته ها و خوشی ها هزینه هایی هم دارند که این جزوی از واقعیت است و نی توان از آن فرار یا اجتناب کرد و جز این هم نمی تواند باشد.
حالا تصمیم با خودتان است که می خواهید مجرد بمانید و از آنچه بنظرتان ایده آل است دور شوید و یا اینکه ازدواج کنید و در کنار آن بار مسئولیت نقشهایی مانند همسر و پدر بودن را داشته باشید.
می توانید تصور کنید چندین سال از امروز گذشته و شما مثلا در سن بیست و هشت یا سی سالگی قرار دارید، ببینید اگر چه تصمیمی در این سن گرفته بودید اکنون خوشحالترید.
یا خود ایده آلتان را در سن سی و اندی سالگی تصور کنید و ببنید در چه وضعیتی قرار دارید، آیا همسر و فرزند دارید و اگر بله فرزندتان چند سال دارد و یا تازه می خواهید برای ازدواج اقدام نمایید؟
این تصویرسازی به شما در یافتن مسیر مناسب خودتان کمک کننده خواهد بود.
سلام به شما ممنون نظر تان و گفتید که خیلی مبهم حرف زدم ..
خب من از یه فامیل نه خیلی آزاد هستم و خودم خیلی مذهبی ام که این به تصمیم ازدواجم خیلی شرط مهم نیست من خیلی وقته که با خودم دو دوتا چهارتا کردم دانشگاه رو تا کارشناسی خوندم و تصمیم دارم که اگه ازدواج کنم بعد ازدواج تا ارشد کارشناسی ادامه بدم خب اینم بهتون گفتم که من نمیدونم که ریشه این حس و حال تو چیه شاید فشار جنسی باشه شاید آمادگی جسمی و فکری و عقلی به ازدواج باشه ..
بهتون بگم که من خیلی تحقیق کردم درباره ازدواج زناشویی مسولیت های رو که به دنبال داره آمادگی به مسولیت هاش و همچنین هزینه هایی که شما فرمودید اینم بگم که بعضی دوستانم هستند که تو همچین سن که ایده آل منه ازدواج کردن و خیلی هم خوشبختن من نمیگم که منم مث اونا ولی وقتی زندگی اونا میبینم فک میکنم اگه منم تو این سن جوونی و آماده به مسولیت های بزرگ ازدواج نکنم دیگه بعدش مث انجام یه کار اجباری میشه اونوقت احتمال داره هدف ازدواجم واسه فامیل واسه بچه شدن و بی ثمر نمودن و اینا باشه … اما الان هدفم از ازدواج همچین چیزی نیس هدفم اینه که با ازدواج به موفقیت بیشتر برسم بتونم به شرایط مالی بیشتری برسم با نرفتن سمت رابطه هایی نامعلوم وقت خودمو حیف نکنم و ….
خب به شما بگم که من یه داداش ۸ سال کوچیکتر از خودم دارم و وقتی سن من بیتشر بشه از یه طرف باید هزینه های معمولی خونه رو بدم از یه طرف باید داداشمو حمایت کنم و تو همچین موقعیتی فک کنم سخت میشه تا به فکر ازدواج هم باشم…. ببخشید زیاد شد .
سلام به شما دوست عزیز
سن خاصی و مشخصی برای ازدواج وجود ندارد اما یک سری مسائل اولیه قبل از ورود به ازدواج بهتر است وجود داشته باشد تا زندگی مشترک با آامش بیشتری دنبال شود از جمله اتمام سربازی ، شرایط اقتصاد اولیه ، موقعیت اجتماعی ، رشد عاطفی و هیجانی به این معنا که دوران نوجوانی طی شود و فرد به شناخت کافی نسبت به خودش برسد و در کنار این موارد هر فردی دیدگاهایی نیز در مورد شروع زندگی مشترک دارد که نیاز به بررسی دقیق تر دارد .
در این مسیر نمی توان بیان کرد که شما اگر بعد از ۲۸ ازدواج کنید دیگر نمی توانید از زندگی خود لذت ببرید چون در هر سنی ازدواج با مسئولیت بیشتر برای فرد همراه می شود و نیاز است که در ازدواج شرایط فردی و خانوادگی هردو در نظر گرفته شود و این به درک دو فرد بستگی دارد و ارتباط زیادی به سن ندارد .
سلام به شما
به شما بگم که من تک دبیرستان تیز هوشان بودم سربازی هم رفتم اما موند شرایط مالی اولیه و آمادگی جسمانی و… به شما بگم که اگه ازدواج نکنم خب واسه این بتونم تا ازدواج حالت توازن داشته باشم باید برم سمت رابطه و دوست دختر خب من اهل این کارا نیستم و هیچ تجربه ای ندارم خب اگه اینجور رابطه ها به ازدواج ختم بشه که خوبه اگه نشه بعدا مشکلاتی به وجود میاد که …. خب شاید مشکل از خودم باشه و یه جورایی افسردگی گرفتم اما این حالت خیلی اذیتم میکنه و نمیدونم چجوری باهاش کنار بیام و همش به دوستام که میبینم میگم اگه منم نتونم تو این سن ازدواج کنم دیگه بازنده ام و بعدش دیگه برام مهم نیس که چه اتفاق بی افته …