سن ازدواج
با سلام، بنده دختری 24 ساله هستم ک در دانشگاه طی فعالیت های فرهنگی با پسری ک سه سال و نیم ازم کوچیکتره اشنا شدم و رابطه سطحی ای وجود داشت ک شناخت نسبی ای از ایشون پیدا کردم،( همچنین گاهی رفتارهایی مبنی بر علاقه داشتن، از ایشون بروز میکرد) بعد از چن ماه رابطه قطع شد، الان بعد از یک سال متوجه شدم که ایشون معیارهای بنده رو تقریبا کامل داره و علاقه هم دارم بهشون
ضمن اینکه ایشون از نظر اقتصادی، اعتقادی، اجتماعی و تحصیلات هم سطح بنده هستن و خلقیاتمون سازگار و مشابه هم هست و ایشون از لحاظ ساختار فیزیولوژیکی و عقلی رفتاری بزرگتر از سنشون نشون میده، حالا چ کاری باید انجام بدم؟ ایا اینکه دوستم رو واسطه کنم موضوع ازدواج رو با ایشون عنوان کنه کار درستیه؟ ب گونه ای ک انگار دوستم بدون اطلاع بنده موضوع رو عنوان کنه به ایشون تا نظرشونو بدونه
ازدواج با پسر کوچکتر
جابجايي يا تغيير نقش از همسري به «والد- فرزند» يا «معلم- شاگرد».
يعني زن با سن بالاتر از مرد چون خود را پختهتر، باتجربهتر و عاقلتر از مرد کمسن و سال ميداند (که ميتواند نگاه درستي هم باشد).
در طول زمان با تغيير نگاه همسري به نگاه مادري، شروع به نصيحت، اندرز، سرزنش و آموزش شوهر خود ميكند و در عين حال ممكن است.
يكي از اين اتفاقها بيفتد: گاهي زن دچار خستگي، درماندگي و استيصال ميشود.
اگر ازدواج بر مبناي توان اقتصادي زن انجام شده باشد، چند حالت ممکن است پيش بياييد.
زن احساس عشق واقعي از مرد نگيرد، زن به خاطر مسئوليت امور مالي، دچار فرسودگي جسمي و رواني شود .
و رابطه به تعارض کشيده شود، زن عامل اقتصادي را وسيلهاي براي حفظ تسلط يا زنسالاري قرار دهد .
که اگر با شخصيت مرد سازگار نباشد، شرايط بحراني ايجاد خواهدشد.
البته بعضي مردها، مخصوصا مردان وابسته يا کساني که هميشه دنبال مادر حامي يا فرد حامي در زندگي خود بودهاند .
يا از لحاظ مالي وضعيت چندان مطلوبي ندارند و به دنبال برآورده شدن آرزوهايشان هستند، اين وضعيت را احتمالا با رضايت ميپذيرند.
اگر ازدواج با تصور تغيير کردن و خود را وفق دادن انجام شده باشد؛ اين اشتباه رايج وجود دارد که افراد، مخصوصا خانمها فکر ميکنند .
با تزريق عشق و محبت و علاقه ميتوانند طرف مقابل را تغيير دهند که بههيچوجه درست نيست.
در بيشتر موارد اين رفتار باعث بروز تغييرات ماندگار و نهادينه در طرف مقابل نميشود.
از طرفي، دور شدن از خود واقعي و خود را مطلوب ديگري كردن، بالاخره بهتدريج باعث نارضايتي از خود ميشود و کمکم تنش و بحران با بازگشت به خود واقعي ايجاد خواهد شد.
اگر ازدواج بر پايه عشق و دوستي بنا شده باشد، باز هم نميشود روي آن حساب باز کرد .
چون عشق در طول زمان تمايل بيشتر به کمرنگتر شدن به دليل شناخت بيشتر از هم و ديدن تفاوتها دارد.
علاوه بر اين، عشق هيچ سير ثابت و مشخصي ندارد و ميتواند در طول زمان نوسان داشته باشد.
از طرفي، عشق براي زندگي لازم است ولي کافي نيست و بايد عوامل ديگر هم تا حد ممکن هماهنگ باشند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه