سوال؟
سلام وقتتون بخیر…… من ۲۲سالمه و با یکی از دوستام خیلی صمیمی هستم. ما از مهدکودک دوستیم تا الان. پنج سال پیش مادرشون فوت کردن و از اون موقع بعضی شبا من میرم پیششون هستم . پدر ایشون از وقتی من ۱۵ ساله بودم بهم ابراز علاقه میکرد. و همه سال برا هر مناسبتی بهم هدیه میداد. ایشون ابراز علاقه اش بعد مرگ خانومش، خیلی بیشتر شد. من دوست نداشتم خونه دوستم بمونم ولی چون داداش داشتم اون نمیومد خونه ما و مدام دوستم ازم میخواست برم اونجا. اون اونقدر عاشقم بود که منم کم کم عاشقش شدم. تقریبا یکساله که باهم رابطه داریم و هیچ مشکلی از هیچ نظر تو رابطه مون نداشتیم. ما رابطمون تو این یکسال کاملا مخفیانه بود. من اونقدر بهش وابسته هستم که نمیتونم بدون اون بگذرونم.
دوستم قرص خواب میخوره پنج ساله و هیچ وقت وسط خواب پانمیشه اما هفته پیش وسط خواب برای اولین بار بیدار شد و نمیدونم صدای ناله و گریه م رو شنید یا حرفای پدرش رو که اومد اتاق پدرش ولی چون در قفل بود نتونست درو باز کنه و پدرشم بهش گفت بره اتاقش و میره پیشش. دوستم فرداش تو پیام بهم گفت که صدای ناله و گریه و جیغ شنیده ولی حتما عوارض قرصاشه.
ولی از اینکه میفهمید من تو اون حالت با پدرشم باعث شد حس خیلی بدی پیدا کنم.
ما تقریبا شش روزه که همو نمیبینیم و براش نوشتم که یه مدت بهتره ازهم دور باشیم ولی ایشون دائم پیام میدن یا زنگ میزنن که الان دیگه دیره و هم دخترش و هم خودش بهم احتیاج دارن و اصلا حق ندارم تنهایی به دوری و جدایی فکر کنم، و تحت فشارم گذاشته که با خانوادم حرف بزنم برا عقد و بعدا به دخترش میگیم. من خودم نمیدونم چیکار باید بکنم اصلا نمیدونم باید به دوستم بگیم یا نه؟
با سلام خدمت شما
دوست عزیز احساسات شما در این زمینه کاملا قابل درک است.
اما واقعا خواسته اصلی شما و پرسشتان را خیلی مبهم مطرح کرده اید.
در کل با توجه به این که ایشان در زمان نوجوانی شما به شما ابراز علاقه می کرده اند و پایه های این رابطه در آن زمان شکل گرفته است و ایشان هم جای پدر شما هستند ادامه دادن چنین رابطه ای درست به نظر نمی رسد.
توجه داشته باشید که شما هنوز سنی ندارید و ممکن است هنوز فرصت فکر کردن به آینده تان و زندگی دلخواهتان و این که می خواهید در آینده چگونه انسانی باشید و چه سبک از زندگی را داشته باشید و چه مسیری را در پیش بگیرید فکر نکرده باشید و این رابطه برای شما آسیب زا بوده و خواهد بود.
مسئله اصلی در این جا است که با توجه به گفته های شما یک فرد عاقل و بالغ که صاحب زندگی و فرزند است به یک دختر احتمالا تازه بالغ و نوجوان که زیر سم قانونی قرار دارد آن هم بدون اطلاع خانواده اش نزدیک شده و ابراز علاقه می کرده است و ایشان با این رفتارهایشان برای صرفا ارضای نیاز ها و خواسته های خودشان کل زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده اند و شما در آن زمان هنوز کودک محسوب می شدید که شاید قدرت تشخیص و انتخاب درست و یا مسیر درست را نداشته اید که البته توضیحی ندادید که در آن مدت چه احساسی داشتید و چه شد که بعد از این مدت تن به رابطه با ایشان دادید اما این روند هرگز طبیعی و سالم نیست و اگر ادامه پیدا کند به احتمال زیاد بستر ساز آسیب های زیادی در آینده برای شما خواهد شد.
دوست شما هم اگر متوجه بشود چالش ها و مشکلات خاص خودش را خواهد داشت و آن فرد هم اگر مسئولیت پذیر و متعهد بودند و حل مساله درستی داشتند مسیر دیگری را تا همین الان برای این ماجرا و برای رابطه انتخاب می کردند و ایشان هم تعهد و مسئولیت پذیری کافی به نظر نمی رسد با توجه به رفتارها و انتخابشان داشته باشند و حتی ممکن است از نظر سلامت روان هم مساله داشته باشند.
این که شما چرا جذب چنین رابطه ای شده اید هم خودش اسیب شناسی و بررسی و ارزیابی های خودش را لازم دارد و با توجه به توضیحات بسیار کمی که ارائه دادید به شما توصیه می شود حتما برای دریافت کمک حرفه ای در این زمینه با یک روانشناس و یا مشاور در ارتباط باشید و از طریق دریافت جلسات مشاوره به صورت حضوری و یا غیر حضوری راهنمایی ها و احتمالا مداخلات تخصصی لازم را پس از تکمیل فرایند ارزیابی دریافت کنید تا بدانید چگونه در مسیر تحقق خواسته ها و نیازهایی که دارید موثر تر رفتار کنید و با توجه به پیامدهای هر گزینه دست به انتخاب و تصمیم گیری بزنید و تکلیفتان را هم با این رابطه با توجه به اصول و معیارها و خواسته های خودتان و با دریافت اطلاعات تخصصی از سوی یک فرد متخصص مشخص کنید تا در بلند مدت بتوانید احساس رضایت و خشنودی بیشتری را تجربه کنید.