سلام خسته نباشید من خانومی 33 ساله هستم و همسرم 40 ساله یک پسر 1 ساله داربم و همسرم یک پسر 13 ساله از ازدواج اولش داره که با ما زندگی می کنه ، من از همون اول می دونستم که خوشبخت نمیشم ولی نمی تونستم جلوی ازدواج بگیرم مجبور بودم ازدواج کنم الان که پشیمونم به کنار نمی دونم چطوری می تونم اوضاع درست کنم ، همسرم در واقع مجموعه ای از ایرادات داره که در کنار هم خیلی بزرگ میشه یک مقدار متعصبه و یک مقدار بیشتر شکاکه هر وقت از مهمونی که توش موجود مذکر بوده برگردیم صد در صد بحثتون میشه با اینکه من اصلا نه با کسی حرف می زنم نه به کسی نگاه می کنم همسرم همش فکر می کنه من دارم به مردها نگاه می کنم اگر بخوام جایی برم حتما باید چند روز قبل بهش گفته باشم البته جاهایی می تونم برم که مذکر توش نیست مثل ارایشگاه توی همه کارا دخالت می کنه اشپزی چیدمان خونه و … خسته شدم تازه به من میگه باید حتما کنارش بشینم عزیزم صداش کنم شبها بغلش باشم و بابت مسایل جنسی همیشه شاکیه در حالیکه من واقعا نمى تونم وقتی از دستش ناراحتم باهاش رابطه داشته باشم