شاید خودکشی
قبلا دربارهی خانوادم صحبت کردم.اما الان موضوع اونا نیستن.
اتفاقای زیادی افتادن. بهترین دوستم رو از دست دادم. دوست دیگم باهام دعوا کرد و منو زد و قاعدتا من هم از خودم دفاع کردم، اما اینکه دوستت بزنتت دردناکه. دخترداییم که مثل خواهرم میدونمش به خاطر دوست پسرش همرو از خودش روند و امروز چون احساسمو دربارهی اهمیت ندادنش به بقیهی چیزا به جز دوست پسرش گفتم، با من بهم زد. فهمیدم یکی که بهش خیلی اعتماد داشتم بهم دروغ میگفته، تمام مدت. پدر و مادرم از هم طلاق گرفتن. تنها فردی که دربارهی تجاوزی که بهم شده بود بهش گفته بودم و بهش اعتماد کرده بودم، حرفامو به عنوان اتو گرفته بود و الکی باهام دعوا کرد و همهچیزو به روم اورد. دیگه بدتر از این هم مگه میشه؟؟؟ بدبخت تر از من هم مگه داریم؟ به خودکشی فکر کردم، اصلا نمیدونم چرا دارم اینارو میگم، شاید قبل از گرفتن جواب مرده باشم.
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که در این شرایط با فشار روحی زیادی روبرو می باشی اما بهتر است دقت داشته باشی که خودکشی راحل هیچ مشکلی نمی باشد وحتی می تواند مشکلات بیشتری را برای شما ایجاد کند سعی کن هیچ وجود در زمان عصبانیت تصمیم گیری نداشته باشی تا بتوانی با آرام تر شدن ذهنت و بررسی همه جوانب و کمک از متخصص و خانواده تصمیم گیری بهتری داشته باشی.
با توجه به فشار روحی که از تجاوز ، و طلاق والدین ممکنه برای شما ایجاد شده باشد و می تونی این فشار بر شرایط روحی خودت و احساساتی که نسبت به خودت داری و همچنین روابط اجتماعیت تاثیر داشته باشد نیاز هست که به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشی تا بتوانیم با بررسی افکار و احساساتی که با او مواجهه هستی بهت کمک کنیم تا بتونی تصمیم گیری بهتری داشته باشی و راحل های بیشتری را بررسی کنی که بتواند جایگزین خودکشی کردن باشد .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۳۰۴
با سلام خدمت شما
دوست عزیز احساس غم و ناکامی و ناامیدی بسیار شدیدی که با توجه به اتفاقات ناراحت کننده ای که رخ داده اند تجربه می کنید کاملا قابل درک است.
مسلما نیاز به داشتن رابطه های خوب و معنادار یکی از نیازهای اساسی در زندگی هر فردی است که هر فردی نیاز دارد عده ای وجود داشته باشند که آن ها را دوست داشته باشد و آن ها هم متقابلا او را دوست بدارند و در این رابطه ها احساس ارزشمنی و امنیت دریافت کنند.
خیلی ناراحت کننده است که شما دچار تجربه های ناراحت کننده ای شده اید و اتفاقات دردناکی پشت هم برای شما رخ داده اند و رابطه هایی که در آن ها احساس خوبی داشته اید را از دست داده اید.
اما واقعا این گونه اتفاقت هم بخشی از زندگی طبیعی هستند که نمی توانیم مانع آن ها شویم و همه ممکن است در طول دران زندگی شان با از دست دادن افراد و رابطه های معنادارشان روبرو شوند.
این هرگز به این معنا نیست که این موضوع ساده ای است بلکه منظور این است که همه این افراد خودکشی نکرده اند و با این رویدادها زندگی برایشان بی معنا نشده و به انتها نرسیده است بلکه با این احساسات دردناک خودشان به عنوان یک واثعیت روبو شده اند و این دوران سخت را پشت سر گذاشته اند و پس از مدتی توانسته اند با این موضوعات به عنوان بخشی از واقعیت بیرونی اجتناب ناپذیر کنار بیایند وبعد از آن هم به زندگی شان ادامه داده اند، دوستان جدیدی پیدا کرده اند و مجددا عاشق شده اند.
آن چه مهم است این است که بتوانید با این گونه رویدادها به بهترین شکل موثر کنار بیایید تا بتوانید همچنان در مسیر نیازها و خواسته هایتان اقدامات موثرتری انجام دهید.
به عنوان مثال اگر یک تجبه ای زیاد تکرار می شود شاید در این زمینه نیازمند بررسی و ارزیابی بیشتر و در صورت نیاز ارتقای توانمندی هایتان و یا به ست آوردن مهارت های جدیدی داشته باشید که با کمک یک فرد متخصص می توانید در این مسیر کمک حرفه ای و تخصصی دریافت کنید.
وقتی ما با یک مشکل و مسئله ناراحت کننده روبور می شویم دو گزینه پیش رویمان قرار دارد، اول این که مدام به ابعاد مختلف مشکلمان فکر کنیم و با همراه شدن با افکار منفی مان که عموما محتوای سرزنش آمیز و قضاوت گر دارند و ما را در افسوس گذشته نگه داشته و یا به نگرانی و اضطراب درباره آینده می برد، غرق شویم و به این ترتیب در چرخه معیوب افکار و احساسات ناخوشایند گرفتار شویم.
با این گزینه همانطور که مشخص است چیزی به دست نخواهیم آورد به جز از دست دادن فرصت ها و زندگی نکردن و ناامیدی خشم وناکامی بیشتر و عمیق تر.
گزینه دوم اما این است که به جای خود آن مشکل یا مسئله بر چگونگی حل یا مدیریت آن و گزینه های موجود برای حل آن تمرک کنیم تا بتوانیم کاری بکنیم.
در این مسیر مهم است که دایره اختیارات خودمان را شناسایی کنیم و بدانیم که مثلا فقط رفتار خودمان است که تحت اراده و کنترل ما قرار دارد و ما نمی توانیم رفتار دیگران را کنترل کنیم و در صرت داشتن چنین توقع یا انتظار یا خواسته ای ناکام خواهیم ماند چرا که چنین خواسته ای اساسا غیر واقع بینانه و دست نیافتنی است.
چرا هر کسی بر اساس افکار و نیازها و خواسته ها و معیارهای خودش رفتار خواهد کرد نه مطابق میل ما و هر کسی هم در برابر اهداف و نیازهای خودش مسئول است و باید متعهدانه این مسئولیت را پذیرفته و برای تحقق خواسته ها و آن چه از زندگی می خواهد فعالانه تلاش کند و خودش را در این مسیر متعهد بداند.
پس از شناسایی این حوزه می توانیم بر اساس خواسته هایمان در زندگی هدف گذاری و برنامه ریزی عملیاتی داشته باشیم و تعریف درست و دقیق خواسته ها و بعد تبدیل آن ها به هدف هم از مراحل مهمی است که باید به درستی انجام شود.
به عنوان مثال اگر اکنون خواسته اصلی شما این است که روابط خوب و معناداری با افراد بسازید و تا کنون تلاش هایتان موفقیت آمیز نبوده است، باید دید چگونه و از طریق چه رفتارهایی می توانید به این خواسته و هدف نزدیک تر شوید و در این راستا اقدامات موثرتری را انجام دهید و موانع بیرونی و درونی موجود در این مسیر را شناسایی و برطرف کنید.
بنابراین به شما توصیه می شود با توجه به این که اکنون خلق پایینی دارید و ویژگی های افسردگی در شما بسیار پر رنگ هستند و این اختلال خودش مانع بزرگی برای انجام رفتار موثر در شما محسوب می شود، حتما به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید تا بتوانید ابتدا در این زمینه مداخلات لازم را انجام دهید.