يا سلام .
دختر 24 ساله اي هستم كه مدت 5 سال است به پسری که همسن خودم هست علاقه مندم . 5 سال پیش با این آقا توی یه بستر رفاقتي آشنا شدم اما به محض این که متوجه شدم که احساساتی (از طرف جفتمون) وجود داره پیشدستی کردم و گفتم که از خانواده ی سنتی هستم و فقط و فقط تو بستر ازدواج حاضر میشم با کسی وارد رابطه شم و به هیچ وجه دنبال دوستی نیستم (همین قدر با تاکید ) و طرف رو از خودم دور کردم . چون در آن زمان طرف مقابل شرایط ازدواج و جلو اومدن جدی رو نداشت و منم به خوبی پیامد های منفی یه رابطه ی طولانی مدت رو میدونستم و نمیخواستم درگیر یه وابستگی پوچ بشم . الان بعد از گذشت 5 سال هنوز احساساتم به ایشون باقی مونده و حتی منطقم هم (از لحاظ فرهنگی ، عقلی ، موقعیت ، اخلاق و … ) ایشون رو تایید میکنه . این آقا در این 5 سال هم تلاش های خیلی کم و ناکافی (!) کرده که به صورت مجازی با من در ارتباط باشه روی من تاثير بذاره و احساساتشو نشونم بده ، اما هیچ وقت ابراز احساسات نکرده . حتی یه بار هم که من پیشنهاد بیرون دادم با شور و شوق قبول کرد اما بعداً کنسل کرد و هرگز دوباره پیشنهادش رو نداد .(نميدونم آمادگی این ملاقات رو نداشت و ميترسيد از نظر احساسی درگیر بشه ، براش واقعاً مهم نبود و یا این که درمورد من تردید داشت … ) با وجود این که به خاطر کمالات و موقعیت خواستگار های زیادی دارم و با وجود تلاش زیادی که کردم ، اما هیچ وقت نتونستم مهر هیچ کس دیگه ای رو توی دلم جا بدم و از طرف خانواده هم توي فشارم . واقعاً دوست دارم که این آقا برای یک رابطه ی جدي جلو بیاد و از طرفی هیچ تضمینی در این باره وجود نداره و تلاش هایی هم که کرده تو این مسیر واقعاً مقبول نبوده و با توجه به این که توی سن ازدواجم و دارم موقعیت هام رو از دست میدم واقعاً شرایط روحی نامساعدی دارم . از طرفی میترسم با فکر ایشون همه رو از دست بدم و اون هم جلو نیاد ، از طرف دیگه هم نميتونم با احساسی که توی قلبم به کس دیگه ای دارم پیشنهاد دیگری رو قبول کنم . لطفاً کمک کنین