سلام من یه دختر ۲۱ ساله هستم با یه اقای ۱ سال بزرگتر خودم دوست هستم رابطه سالم و به قصد ازدواجه هردومون دانشجوی مکانیک هستیم خانواده هامون کلا با رابطه دختر پسر مشکل دارن خانواده من بدتر با وجودی که مادرم کاملا روش فکره اما تو خونه ما بحث پسر میشه همشون بدن من حتی می ترسم بگم با همکلاسی های پسرم حرف میزنم مادرم خیلی سخت گیره بچه بودم بسیار منو ازار روحی میداد کتک میزد بی دلیل بچه بسیار اروم و استرسی بودم و هستم خیلی از مادرم می ترسم چون سنم کمتر بود به دلایل کاملا مسخره منو از خونه می انداخت بیرون راجب این اقا هم خودش فهمید منم ادمی نیستم دروغ بگم از ترسم مجبورم گفتم دوست داره قصدش ازدواجه اما گفتم درسش و سربازیش ، اون اقا هم خیلی کار می کنه می دونه مادرم سخت گیره ایشون هم دچار استرس شدن مادرم بسیار مخالفن و بد برخورد میکنن و ظاهر ایشون رو زیر سوال میبرن در صورتی که خانواده ایشون تحصیل کرده و مقید هستن مادر ایشون هم پسندیدن گفتن درسش تموم شه ،مادر من فقط میخواد برم خارج من ایشونو دوست دارم ، دوست دارم مادرمم بدونه نکه تحدید کنه امروز هم امتحان داشتم رفتیم یه جا با هم کلاسی هام برای امتحان اون اقا هم بود عکس گرفتیم اما پسرا و دخترا کاملا با فاصله مادرم خیلی ناراحت شد می ترسم به روم بیاره