سلام.من زنی خانه دار هستم بعد از ۳۰ سال زندگی مشترک و داشتن ۳ فرزند ، بعد از کلی تلاش برای زندگیم و زحمت کشیدن و سازش با مشکلات و کمی و کاستی ها حالا دچار یک بحران شدم
همسرم به من می گوید تو در سطح و اندازه ی من نیستی،به من می گوید از تو و وجود تو و سطح سواد و فرهنگ تو کنار دیگران همیشه خجالت میکشیدم ،همیشه عذاب داشتم،به من می گوید از همان روز عقد پشیمان شدم ولی راه برگشت نداشتم،به من می‌گوید من نخواستم ادامه ی تحصیل بدهم و پیشرفت کنم چون فکر میکردم تو سطح اجتماعیت آنقدر پایین بود که فکر میکردم توان کنار آمدن با پیشرفت مرا نداشتی،اینکه از همکارانم خجالت میکشیدم تو زن من هستی،اینکه تو فقط آشپزی بلدی و کاری از تو ساخته نیست…سوال من این است،،،من با وجود همه ی این حرف ها و توهین ها که سال ها در زوایای مختلف به من گوشزد میکرد و من نمی دانستم چه کنم اما به یکباره حرف های جدیدی زد که برای من شبیه خط بطلانی است بر همه ی ۳۰ سال زندگیم،،،چه کنم؟؟؟؟
استقلال مالی ندارم ولیکن قید زندگیم را بزنم یا با این تحقیرها کنار بیایم؟طلاق بگیرم یا ادامه دهم؟فراموش کنم هرچه که گفت یا نه؟
با اینکه بعد از زدن این حرف ها دیروز از من عذرخواهی کرد اما دلم آرام نیست…