عاشق دختر عمو شدن
من عاشق دختر عموم شدم و اونم منو دوست داره ولی نمی تونم بهش بگم چون همش فامیلا هستن و مشکلی که هست یه کم سنمون کمه من 16سالمه و اون سه سال از من کوچیک تره منم میترسم که اون بخواد توی دام یه نامردی بیفته و اتفاقات بدی بیفته چون خوانواده ی من و خودم خیلی تعصبی هستیم و من با هیچ دختری دوست نشدم و علاقه ای به دخترای دیگه ندارم من جز نوابغ کامپیوتر جهانم و ثبت جهانی شدم و پیش فامیل خیلی عزیزم و از همین الان به خونه ماشین کار خوب و همه چیز رسیدم و همین باعث شده یه ذره برای ازدواج عجله کنم ولی من به همین که باهام دوست هم باشیم راضیم با اون همه اعتماد به نفسی که داشتم خودمو در برابر اون هیچ می دونم چند باری هم پیش روانشناس رفتم ولی حرفای خارج از موضوع می زدن حالا گفتم شاید شما بتونید کمکی بکنید ممنون میشم کمک کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که داشتن ماشین ، خانه ، کار یک سری از شرایط اولیه زندگی مشترک می باشد اما کافی نیست و برای داشتن یک زندگی مششترک نیاز است که از نظر سنی نیز در شرایط بهتری قرار بگیرید .
در سن شما گرایش به جنس مخالف بیشتر می شود و همین موضوع و اینکه بر مبنای هیجان تصصمیم گیری زیاد می باشد می تواند باعث ایجاد روابط اشتباه در سنین شما شود که در آینده هریک از شما ممکن است آسیب هایی به دنبال داشته باشد .
دقت کنید که تقریبا دختر عمومی شما ۱۳ سال دارند و در این سن نمی توان از ایشان ثبات شخصیتی را انتظار داشت و ممکن است بعد از یک رابطه دوستی این احساسات به سرعت تغییر کندو تا زمانی که ایشان به سن قانونی برسند تصمیم گیری متفاوتی برای زندگیشان داشته باشند پس بهتر است سعی کنید همه جوانب را مد نظر قرار بدهید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید.
۱٫ شما به دنبال چه نوع ارتباط با ایشان هستید؟
۲٫ فکر می کنید ارتباط دوستی با شما و با فرد دیگر آسیب های متفاوتی برای دختر عمویتان دارد؟
۳٫ معیارهای شما برای انتخاب ایشان چیست؟
۴٫ چه دلایلی برای علاقه متقابل ایشان دارید؟
سلام ممنون از دلایل منطقی که مطرح کردید فکر کنم بهتر باشه فعلا بی خیال این مسائل بشم شایدم فقط یک لحظه دیدمش و مغزم هورمون های اکسی توسین و دوپامین و وازو پرسین و تستسترون و اسکروژن ترشح کرده و همین باعث شده من از خوشم بیاد چون اگر فقط نوراپی نفرین ترشح می کرد من احساس معمولی بهش داشتم.به هر حال ممنون که اهمیت دادید.
۱/رابطه ی معمولی و وقتی به سن مناسب رسیدیم ازدواج با حتی باهم حرفم نمیزنیم.
۲/نه فقط می خوام که تا وقتی که به سن مناسب برسیم کسی سمتش نره.
۳/زیبایی،رابطه ی نزدیک،پاک دامنی و….
۴/خب اون همش منو نگاه میکنه و به بی مزه ترین حرفای من می خنده و هی هرجا میرم اونم هستش سعی میکنه به من نزدیک بشه ولی چون فامیلا هستن نمی تونه چند باری بهم نزدیک شد و منم همراهیش کردم.اون طوری به من نگاه می کرد که همه ی خوانواده ام فهمیدن.
اینگونه توجهات در سن دختر عمویتان طبیعی می باشد و بهتر است شما در کنار احترامی که رای ایشان قائل هستید اجازه بدهید که هردویتان رد سنین بالاتر که از نظر رشد عاطفی ، جنسی ، اجتماعی به رشد بیشتری رسیدید در این مورد تصمیم گیری کنید و سعی کنید در کنار احترام به احساسی که دارید به شرایط سنی هردویتان توجه کنید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
در هرصورت روابط در سنین هردوی شما توصیه نمی شود چون می تواند یک وابستگی بدون شناخت و رشد کافی صورت گیرد که بر دیگر اهداف هریک از شما تاثیر منفی بگذارد .